- بعل (بَ)
زمین بلند که بر آن دو سال یک بار باران بارد. (منتهی الارب). ج، بعال و بعول وبعوله (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه (زمینی که) از آسمان آب خورد. جوهری گوید: بعل و عذی یکی است. اصمعی گوید: زراعتی که بیخ آن از آسمان آب خورد. (از اقرب الموارد).
خدا. در آشوری، بابلی ’بلو’ عبری ’بعل’، آرامی ’بعلا’، در لغات جنوب الجزیره و حبشه ’بعل’. (از تاریخ اللغات السامیه. چ اسرائیل ولفنسون ص 284). و رجوع به دایره المعارف اسلام شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
خدا. در آشوری، بابلی ’بلو’ عبری ’بعل’، آرامی ’بعلا’، در لغات جنوب الجزیره و حبشه ’بعل’. (از تاریخ اللغات السامیه. چ اسرائیل ولفنسون ص 284). و رجوع به دایره المعارف اسلام شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
