- بضع
- قسمتی از چیزی
معنی بضع - جستجوی لغت در جدول جو
- بضع
- جماع، فرج، کابین، طلاق، عقد نکاح
- بضع
- پارۀ گوشت، کنایه از فرزند گرامی، بضعه
- بضع ((بِ))
- از سه تا ده، چند، اند، پاره ای از شب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره گوشت
پاره گوشت، جگر گوشه، گوشت بن دندان، آوای شمشیر
پارۀ گوشت، کنایه از فرزند گرامی
خویروانی (روان شدن عرق)
چاقوی جراحی، نیشتر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن،
نشتر، نیسو، نیشو، کلک
نشتر، نیسو، نیشو، کلک
نشتر فصاد: شب چو فصادی که ماهش مبضع و گردونش طشت طشت کرده سرنگون خون ازدکان انگیخته. (خاقانی)
برخی، پاره ای، لختی، گروهی برخ پشه پر از پشه پاره ای از چیزی برخی لختی، گروهی از مردم. توضیح بعض و بعضی در حکم اسم جمع باشند و غالبا فعل آنها را مطابقه دهند: (بعض دانشمندان برآنند)
نشتر زدن نیش زدن: دندان
آبخوست آداک گریزک
ستوهیدن به ستوه آمدن
سیر آبی
پاره ای از شب پاسی از شب
بد مزه وگلوگیر، طعامی ناخوش
پیسه شدن، بسنده کردن، تر شدن، جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها
داخل بردن غذا به حلق
خرید یا فروش
می انگبین
خود کشی، چاه کندن، چیرگی
پارسی تازی شده باز بازه یاز اندازه ای برابربا سر انگشت دست راست تاسر انگشت دست چپ هنگامیس که دست ها رابه دو سوی گشوده ایم واحد طول از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ آنگاه که دستها را افقی بطرفین باز کنند باز
نهش، برنهادن، نهشت
تراویده، تراویدن بیم
چیز تازه
شیرخودن، مکیدن شیر از پستان مادر
راضی گردیدن بخواری
پاره ای از چیزی، برخی
بلعیدن، فرو بردن غذا در گلو
کیفیت، حالت، چگونگی و حالت هر چیز،
کنایه از وضعیت مالی، توان مالی مثلاً فعلاً وضعمان خوب نیست،
کنایه از حالت بدن مثلاً وضع مزاجی،
ایجاد کردن، پدید آوردن مثلاً وضع قوانین جدید
کنایه از وضعیت مالی، توان مالی مثلاً فعلاً وضعمان خوب نیست،
کنایه از حالت بدن مثلاً وضع مزاجی،
ایجاد کردن، پدید آوردن مثلاً وضع قوانین جدید
کفتار، پستانداری گوشت خوار شبیه سگ که دست هایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، عرجا
بدعت، چیز نو پیدا شده که سابقه نداشته باشد، رسم و آیین نو، سنت تازه که برخلاف دستور دین جعل شود