جدول جو
جدول جو

معنی بصارت - جستجوی لغت در جدول جو

بصارت
بینا شدن، بینایی، کنایه از دانایی
تصویری از بصارت
تصویر بصارت
فرهنگ فارسی عمید
بصارت
(بَ رَ)
بینایی دل. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). بینایی. بینش. بینادلی:
قلم بدستش گویی بدیع جانور است
خدای داده مر آنرا بصارت و الهام.
فرخی.
امیر بخط خویش جواب نبشت یکی آنکه تا بوسهل را در او جمالی بزرگ باشد و دیگر که در اوپایداری و بصارت تمام بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395). یکی از دهات آن شهر و کفات آن جماعت که در وجوه تجارت بصارت داشت با خود اندیشید. (سندبادنامه ص 300).
خرد بخشیدتا او را شناسیم
بصارت داد تا هم زو هراسیم.
نظامی.
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سربصارت کرد.
سعدی (طیبات).
ندانم هیچکس در عهد سنت
که با دل باشد الا بی بصارت.
سعدی (طیبات).
آنرا که بصارت نبود یوسف صدیق
جایی بفروشد که خریدار نباشد.
سعدی (طیبات).
لغت نامه دهخدا
بصارت
(اِ تِ)
بصاره. بینا گردیدن و دانستن کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بینادل شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به بصاره شود
لغت نامه دهخدا
بصارت
بینا گردیدن، بینا دل شدن
تصویری از بصارت
تصویر بصارت
فرهنگ لغت هوشیار
بصارت
((بَ رَ))
بینا شدن، دقیق دیدن، روشن بینی
تصویری از بصارت
تصویر بصارت
فرهنگ فارسی معین
بصارت
بینایی، بینش، بصیرت، دانایی، خبرگی، دانایی، زیرکی، بینا شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بصارت
بینش، چشم انداز
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزه بودن، دوشیزگی، تازگی، نو بودن، در علم زیست شناسی پردۀ بکارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بصیرت
تصویر بصیرت
بینش، بینایی، کنایه از دانایی، کنایه از زیرکی، کنایه از عقل، کنایه از شاهد، حجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصارت
تصویر قصارت
حرفۀ قصار، پیشۀ گازر، گازری
قصارت کردن: شستن، شستشو دادن، برای مثال امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد (حافظ - ۲۷۲ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژده، خبر خوش، خبر مسرت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دوشیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصارت
تصویر قصارت
پیشه قصار. گازری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
مژدگانی، خبر خوش، نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصاره
تصویر بصاره
بینایی، بینادلی، گونه ای خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصورت
تصویر بصورت
بظاهر علی الظاهر برحسب ظاهر بر حسب صورت: (دورم بصورت از در دولت سرای تو لیکن بجان و دل ز مقیمان حضرتم) (حافظ) بشکل بهیئت: بصورت اژدهایی تصویر کرد. توضیح بدین معنی لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصیرت
تصویر بصیرت
دانائی، زیرکی، هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصارت
تصویر قصارت
((قَ رَ))
گازری، رخت شویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
((بَ رَ))
خبر خوش دادن، نوید دادن، مژده، خبر خوش، نکویی، جمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
((بِ رَ))
دوشیزه بودن، دختری، تازگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بصیرت
تصویر بصیرت
((بَ رَ))
بینش، بینایی، روشن بینی، دانایی، جمع بصایر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
نوید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بصیرت
تصویر بصیرت
بینش، بینشمندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بکارت
تصویر بکارت
دست نخوردگی، دوشیزگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
Annunciation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
annonce
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
благовещение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
Verkündigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
благовіщення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
zwiastowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
报喜
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
anunciação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
annunciazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
anunciación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بشارت
تصویر بشارت
verkondiging
دیکشنری فارسی به هلندی