جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قصارت

قصارت

قصارت
حرفۀ قصار، پیشۀ گازر، گازری
قصارت کردن: شستن، شستشو دادن، برای مِثال امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد (حافظ - ۲۷۲ حاشیه)
قصارت
فرهنگ فارسی عمید

قصارت

قصارت
قصاره. جامه شستن یعنی پیشه به گازری، و به فارسی با لفظ کردن مستعمل است. (آنندراج) :
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
بخون دختر رز خرقه را قصارت کرد.
حافظ (از آنندراج).
رجوع به قصاره شود
لغت نامه دهخدا

قصاره

قصاره
کفه آنچه هنگام خرمن ناکوفته بماند یا گاه بیختن درگربال، کوته بالا: زن گازری جامه شویی
فرهنگ لغت هوشیار