- بسیاران
- جماعت، مردمان، انبوه
معنی بسیاران - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
علامه، دانشمند
سواران
دانای بسیاری از شعب علوم ذو فنون، کسی که بسیاری از راههای مکرر حیله را بداند پر فن
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
بی ترتیب بی نظم، بی برگ بی توشه، بیخانمان، فقیر
مزدی که پیش از کار کردن بمزدور دهند، شاگردانه، مژدگانی
متصدی و نگهبان آسیا صاحب آسیا آسبان طحان
کشت زاری که در هنگام باران کشته شود
کسی که بسیار می داند، عالم، دانشمند، علامه
مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند،
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، بغیاز، برمغاز، میلاویه، فغیازبرای مثال بستی قصب اندر سر ای دوست به مشتی زر / سه بوسه بده ما را ای دوست به دستاران (عسجدی - ۵۱)
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، بغیاز، برمغاز، میلاویه، فغیاز
بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، برتاشک، فاخور، ژابیژ، علف هزاربرگ
کارگر آسیا، کسی که در آسیا غلات را آرد می کند، صاحب آسیا
عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
جمع اسوار، برندگان اسب، فارسان، مقابل پیادگان، سپاهیان سواره (در زمان ساسانیان)
کسی که نگه داری و اداره آسیاب را بر عهده دارد
بمباردمان، فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف از پیش تعیین شده
واحدی از سواره نظام
Bombardment
бомбардировка
Bombardierung
бомбардування
bombardowanie
bombardeio
bombardamento
bombardeo
bombardement
bombardement
การทิ้งระเบิด
pemboman
بدون مكرٍ
बमबारी