جدول جو
جدول جو

معنی بسیاران - جستجوی لغت در جدول جو

بسیاران
جماعت، مردمان، انبوه
تصویری از بسیاران
تصویر بسیاران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیساران
تصویر بیساران
(پسرانه)
بی سرها، بی دلیل قتل عام شده ها، نام روستایی نزدیک سنندج (نگارش کردی: بساران)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسیاردان
تصویر بسیاردان
علامه، دانشمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواران
تصویر اسواران
سواران
فرهنگ لغت هوشیار
دانای بسیاری از شعب علوم ذو فنون، کسی که بسیاری از راههای مکرر حیله را بداند پر فن
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیسامان
تصویر بیسامان
بی ترتیب بی نظم، بی برگ بی توشه، بیخانمان، فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستاران
تصویر دستاران
مزدی که پیش از کار کردن بمزدور دهند، شاگردانه، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیابان
تصویر آسیابان
متصدی و نگهبان آسیا صاحب آسیا آسبان طحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برباران
تصویر برباران
کشت زاری که در هنگام باران کشته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیار دان
تصویر بسیار دان
کسی که بسیار می داند، عالم، دانشمند، علامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستاران
تصویر دستاران
مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند،
شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، بغیاز، برمغاز، میلاویه، فغیاز برای مثال بستی قصب اندر سر ای دوست به مشتی زر / سه بوسه بده ما را ای دوست به دستاران (عسجدی - ۵۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوماران
تصویر بوماران
بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، برتاشک، فاخور، ژابیژ، علف هزاربرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسیابان
تصویر آسیابان
کارگر آسیا، کسی که در آسیا غلات را آرد می کند، صاحب آسیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسواران
تصویر اسواران
جمع اسوار، برندگان اسب، فارسان، مقابل پیادگان، سپاهیان سواره (در زمان ساسانیان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسیابان
تصویر آسیابان
کسی که نگه داری و اداره آسیاب را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
بمباردمان، فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف از پیش تعیین شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستاران
تصویر دستاران
((دَ))
مزدی که پیش از کار کردن به مزدور دهند، شاگردانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسواران
تصویر اسواران
واحدی از سواره نظام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
Bombardment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
бомбардировка
دیکشنری فارسی به روسی
бомбардування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การทิ้งระเบิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدون مكرٍ
دیکشنری فارسی به عربی