جدول جو
جدول جو

معنی بسیار دان

بسیار دان
کسی که بسیار می داند، عالم، دانشمند، علامه
تصویری از بسیار دان
تصویر بسیار دان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بسیار دان

بسیار سخن

بسیار سخن
آنکه بسیار سخن گوید کسی که زیاد صحبت کند پر حرف
بسیار سخن
فرهنگ لغت هوشیار

بسار دادن

بسار دادن
شخم کردن بیل زدن هموار کردن زمین شخم کرده بساردن
بسار دادن
فرهنگ لغت هوشیار

بسار دادن

بسار دادن
بساردن. قلبه راندن و شخم کردن. (ناظم الاطباء). شخم کردن. شکافتن زمین. (دِمزن). شیار کردن زمین. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا

بسیار فن

بسیار فن
دانای بسیاری از شعب علوم ذو فنون، کسی که بسیاری از راههای مکرر حیله را بداند پر فن
فرهنگ لغت هوشیار