- بسملگاه
- قصابخانه، قربانگاه
معنی بسملگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محل بستن، آنجا که کشتی لنگر میاندازد لنگر گاه
جای بستن، جایی که چیزی را به چیز دیگر ببندند
تحصنگاه
مجلس شراب و جشن و جای عیش و شادمانی و ضیافت خانه
پهلوگاه
جای بیم و ترس
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
جای غسل کردن، محل غسل
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
مجلس عیش و عشرت، جای جشن و مهمانی و باده گساری
زمینی که سیل در آن جاری شود، سیل گیر، سیل خیز، سیلاب گیر، جای سیل، محل سیل
جای غسل کردن محل غسل
جای بیم و ترس
بنامیزد به نام ایزد بسم الله (الرحمن الرحیم)
بسم اللّه الرحمن الرحیم، گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم»