- بستان
- گلستان، باغ، گلزار
معنی بستان - جستجوی لغت در جدول جو
- بستان ((بُ))
- باغ، باغ میوه، جمع بساتین
- بستان
- گلستان، گلزار، باغ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته بوستانی کاشته منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
باغبان، مربوط به بستان مثلاً گیاهان بستانی
حامله باردار (انسان و حیوان و گیاه)، یا مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه رفتن، مخفی نهفته نهان. یا آبستن بودن، حامله بودن باردار بودن، آبستن از کسی. رشوه نهانی از کسی گرفته بودن، یا شب آبستن است. وقوع حوادث تازه محتمل است
پارسی تازی گشته سپستان از گیاهان درختی است از تیره گاو زبانیان که دارای برگهای متناوب و گاهی متقابل است. پهنک برگها قلبی شکل و مضرس میباشد میباشد. گلهایش پیوسته جام و سفید یا زردند. میوه اش بشکل آلبالوست و از آن شیره ای لزج و بیمزه استخراج کنند که در تداوی جهت رفع اسهال و ناراحتیهای دستگاه تنفس و سرفه بکار میرود. ارتفاع آن در گونه ها به 9 متر میرسد اطباء الکلبه دبق مخاطه مخیطا
مدرسه، کتاب، مکتب خانه
خانه زمستانی، کاشانه
حرمسرا، خوابگاه، و آن قسمت از مسجدهای بزرگ که دارای سقف باشد
مدرسۀ ابتدایی، آموزشگاه برای نوآموزان
قسمت سقف دار مسجدهای بزرگ، حرم سرا، برای مثال گر این نامور هست مهمان تو / چه کاراستش اندر شبستان تو (فردوسی - ۱/۸۰) ، خوابگاه، برای مثال شب ما روز نباشد مگر آنگاه که تو از شبستان به در آیی چو صباح از دیجور (سعدی۲ - ۴۵۴)
آبستن، برای مثال درد زه گر رنج آبستان بود / بر جنین اشکستن زندان بود (مولوی - ۴۷۴)
ایالت
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
باغدار، باغبان
گستاخ
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
بتخانه بتکده
مخفف داستان و افسانه سرود و نغمه، آواز مکر و حیله و رنگ، کید
هیتان پیغاره چفته باشته دروغ بستن دروغ زدن افترا گفتن، ترفند تراشی افترا، ترفند دروغ
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
درگاه، درگه، آستانه