- بسباسا
- یونانی تازش شده سندل دانه چندن دانه نوعی حرمل و آن دوایی است که برگ آن مانند برگ بید بود اما کوچکتراز آنست و گل آن مانند یاسمن سفید و خوشبوست
معنی بسباسا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوست جو
پوست جوز بویا، قشر دوم جوز بویا که در طب قدیم کاربرد دارویی داشته، جارگون، بزباز
تازی گشته بزباز گیاه رازیانه
هرزه، یاوه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، ترّهه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، ترّهه
گروهی از سیاهان جنوب ایران
از بن از ریشه از پایه از بن از پای بست از پایه از اصل از بنیاد: این ساختمان اساسا خرابست
چاه ژرف
جمع سبی، برد گان
جشنی در روزگار کانایی (جاهلیت) از جشن های ترسایان، دور و دراز شهر، پر کویر زمین
اسیر، گرفتار، بندی، زندانی، آنکه در جنگ به دست دشمن گرفتار شود
Essentially
по существу
wesentlich
суттєво
zasadniczo
essencialmente
essenzialmente
esencialmente
essentiellement
wezenlijk
โดยพื้นฐาน
pada dasarnya
جذريٌّ
मूलतः
בעיקר
본질적으로
kimsingi
মৌলিকভাবে
اصل میں