جدول جو
جدول جو

معنی بساوایی - جستجوی لغت در جدول جو

بساوایی
لامسه
تصویری از بساوایی
تصویر بساوایی
فرهنگ واژه فارسی سره
بساوایی
یکی از حواس پنجگانه انسان
تصویری از بساوایی
تصویر بساوایی
فرهنگ لغت هوشیار
بساوایی
از حواس پنج گانۀ انسان که سردی، گرمی، زبری و نرمی اشیا را به وسیلۀ پوست درمی یابد، لامسه
تصویری از بساوایی
تصویر بساوایی
فرهنگ فارسی عمید
بساوایی
((بِ))
لمس
تصویری از بساوایی
تصویر بساوایی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گرمسیری منسوب به استوا آن چیز یا آن کس که وابسته بمنطقه های گرمسیر دورادور خط استوا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
بیچیزی تهیدستی، بیچارگی بی سر و سامانی، ناتوانی درماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسوادی
تصویر باسوادی
آشنایی به خواندن و نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخارایی
تصویر بخارایی
منسوب به بخارا از اهل بخارا بخاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
تهیدستی، بیچارگی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخارایی
تصویر بخارایی
از مردم بخارا، تهیه شده در بخارا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسامانی
تصویر بسامانی
((بِ))
اصلاح، درست کرداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استوایی
تصویر استوایی
Stoic, Tropical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стоический , тропический
دیکشنری فارسی به روسی
стоїчний , тропічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
สโตอิค , เขตเขตร้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
أستاذيٌّ , إتقانٌ
دیکشنری فارسی به عربی
निराकार , उष्णकटिबंधीय
دیکشنری فارسی به هندی
ストイック , 熱帯の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ধৈর্যশীল , আঞ্চলিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
مستقل , استوائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رسوایی
تصویر رسوایی
افتضاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارایی
تصویر سارایی
خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره