- بسالت
- دلیر وشجاع
معنی بسالت - جستجوی لغت در جدول جو
- بسالت
- شجاعت، دلیری، دلاوری
- بسالت ((بَ لَ))
- دلاوری، شجاعت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تلخی مزه چیزی، پس مانده از هر چیزی
دلیر یدن دلیر گردیدن یلی مردی، ناخوشداشت بسام: خنده روی خندنده
فوراً، در ساعت
سادگی، بی تکلف
دلیر بودن بیکاری و کاهلی ومعطل بودن بیکاری و کاهلی ومعطل بودن
تری نمناکی باز ماندی مهر
رنگینک از خوراک ها
تن آسایی، بیکاری، تن پروری
پیامبری، فرستادگی
پیغام بردن
سستی، بی حالی، رنجوری، بیماری، خستگی
بیکار بودن، بیکاری، ولگردی، دلیری، شجاعت
پیامبری، نبوّت، پیام کتبی، نامه، نوشته، دین، مذهب، کتاب یا کتاب کوچک، پیغام رساندن
بسیط بودن، ساده و بی تکلف بودن، گشوده زبانی، شیرین زبانی، لطیفه گویی
کاهل شدن، سستی و آهستگی و دلشکستگی، رنجوری، بیماری، آزردگی، دلگیری
درخواست، استدعا، تقاضا پرسیدن، پرسش
Apostleship
апостольство
Apostolat
апостольство
apostolstwo
apostolado
apostolato
apostolado
apostolat