- بزه
- خطا، جرم
معنی بزه - جستجوی لغت در جدول جو
- بزه
- خطا، جرم، عمل غیر قانونی، گناه
- بزه ((بِ زِ))
- گناه و خطا، جرم
- بزه ((بُ زَ یا زِ))
- زمین پشته پشته و ناهموار، میوه خوشبوی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبی که از کنار چشمه رود تالاب و امثال آن زهد یعنی تراود زهاب
گیاه خودروی نورسته
نان کوماج، تکه نان
درز و شکاف باریک که آب از آن تراوش کند، هر روزن و درز در ظرف یا زمین که آب از آن بیرون تراود، زه آب، آبی که از کنار چشمه یا تالاب بیرون آید، زهاب
گیاه تازه و سبز که از زمین چیده نشده باشد، گیاه نورسته، گیاه تازه روییده، برای مثال این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست (خیام - ۶۷) چمن، برای مثال رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید (حافظ - ۴۶۴)
نوعی کشمش سبز رنگ، کشمش سبز، کسی که چهره اش اندکی تیره و به رنگ گندم باشد، گندمگون،
گیاه سبز زینتی که پیش از عید نوروز برای سفرۀ هفت سین در ظرف کوچکی می رویانند
سبزۀ بهار: گیاهان و سبزی های فصل بهار، زمین سبز و خرم در فصل بهار، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سبزبهار، برای مثال بر سبزۀ بهار نشینی و مطربت / بر سبزۀ بهار زند «سبزۀ بهار» (منوچهری - ۴۰)
سبزه در سبزه: سبزه زارهای پیوسته به هم، سبزه زار وسیع و پرگیاه، برای مثال دید نزهتگهی گران پایه / سبزه در سبزه، سایه درسایه (نظامی۴ - ۵۹۸)
نوعی کشمش سبز رنگ، کشمش سبز، کسی که چهره اش اندکی تیره و به رنگ گندم باشد، گندمگون،
گیاه سبز زینتی که پیش از عید نوروز برای سفرۀ هفت سین در ظرف کوچکی می رویانند
سبزۀ بهار: گیاهان و سبزی های فصل بهار، زمین سبز و خرم در فصل بهار، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سبزبهار،
سبزه در سبزه: سبزه زارهای پیوسته به هم، سبزه زار وسیع و پرگیاه،
ملامت پذیر، گنهکار، مجرم، اثیم، خطاکار
عاصی گناهکار
گناه کردن، خطا کردن
گناهکار خطا کار مجرم. بزه کاری گناهکاری، عدوان
بزه کار، گناهکار، خطاکار
بزه کار، گناهکار، خطاکار
گناهکار، مجرم
گناهکار، خطاکار
آنورگور، فاصله
ضیافت
اکلیل الملک
قهر کردن، گردنکشی کردن
دلاور، شجاع
گوشه ای از بزمگاه
مجلس شراب و جشن ومهمانی
شکافتن چیزی
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
خیو افکندن تف انداختن گلیزیدن
چلپاسه وزغه مارمولک چوب بندی است که شاخه های مو (رز) را روی آن اندازند. حربه ایست دسته دارکه سر آن بداس ماند دهره
برآمدن آفتاب
نشتر زدن نیش زدن: دندان