جدول جو
جدول جو

معنی بزرقطونا - جستجوی لغت در جدول جو

بزرقطونا
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بشولیون، بنگو، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
تصویری از بزرقطونا
تصویر بزرقطونا
فرهنگ فارسی عمید
بزرقطونا
(بَ رِ قَ / قُ)
اسفرزه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). اسبغول. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). بشولیون. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). هری تخم. (مهذب الاسماء). فارسیان آنرا اسیلیوس (ظ: اسفیوش) خوانند. (نزههالقلوب). ینمه. (المعرب جوالیقی ص 218). بحدق. بحذف. بحذق. (از نشوءاللغه ص 29 و حاشیۀ آن). معرب از کتان بمعنی تخم کتان. ینم. اسپرزه. بزر اسفیوش. سپیوش. اسفیوش. تخم اسفیوس. تخم فسیلیون. تخم اسفرزه. تخم شکم پاره. (یادداشت بخط دهخدا). اسپیغول را گویند. مسکّن تشنگی، محلل، ملین تبهای حاره و غلیان خون و معص و زحیر و نقرس را نافع است. (از ناصرالمعالجین از آنندراج). بپارسی اسفیوش و بیونانی فسلیون و معنی آن برغونی و بشیرازی بنکو گویند، و آن دو نوع است سپید و سیاه، بهترین وی سیاه فربه بود. (از اختیارات بدیعی) :
بمثل بزرقطونا است دل اهل کمال
تا درست است دوا درشکند سم گردد.
؟ (از یادداشتهای دهخدا).
و رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی و مخزن الادویه و احکام الحسیه ص 101 شود
لغت نامه دهخدا
بزرقطونا
یونانی ک اسپغول اسفرزه سپیوش سابوس خرعول بار تنگ بنکو (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ قَ)
در اسپانیایی ’بزرقطونا’ را گویند. (از دزی ج 1 ص 589). اسپغول و اسپرزه. رجوع به بزرقطونا شود، زردچوبه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ ؟)
بنکو. اسپغول. اسفرزه. اسپرزه. قارانی. یارق. فسلیون. برغوثی. اسفیوش. بقلۀ مبارکه. ختل. حشیشهالبراغیث. صاحب اختیارات گوید: به پارسی ورق بنکو گویند و در قوت نزدیک به گشنیز تر بود و بهترین وی تازه و تر بود. حرارت بنشاند و بر ورمهای گرم طلی کردن سود دهد و عصارۀ تر وی جهت نفث الدم نافع بود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزر قطونا
تصویر بزر قطونا
اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذرقطونا
تصویر بذرقطونا
بنگو اسپغول از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار