- بزدلی
- ترسویی جبن
معنی بزدلی - جستجوی لغت در جدول جو
- بزدلی
- بزدل بودن، ترسو بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزردگی دلتنگی، ترس جبن، دلدادگی شیدایی
بزدلی وبیمناکی، ترس، خوف، ترسانی
عاشقی، عاشق بودن، شیفتگی، دلدادگی
بددل بودن
بی جرات
ترسو، کم جرات، کم دل
خوش ظاهر وبد باطن، چیزی که جنسش بد باشد
ساختگی، تقلبی مثلاً جواهر بدلی
ترسو، کم جرئت
Fainthearted
трусливый
ängstlich
боязкий
bojaźliwy
medroso
pavido
pusilánime
timoré
angstig
ขี้ขลาด
penakut
بدون تخيّلٍ
mwoga
কাপুরুষ