جدول جو
جدول جو

معنی برگماری - جستجوی لغت در جدول جو

برگماری
انتصاب، نصب
متضاد: برکناره
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگماردن
تصویر برگماردن
کسی را بر سر کاری گذاشتن، گماریدن، گماردن، گماشتن، برگماشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگ ماهی
تصویر برگ ماهی
نوعی ماهی کمیاب که از دریای سیاه به دریای خزر آورده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشماری
تصویر سرشماری
شمردن و تعیین کردن عدۀ نفوس یک شهر یا یک کشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهمایی
تصویر برهمایی
مبتنی بر پرستش برهما مثلاً مذهب برهمایی، پرستش کنندۀ برهما مثلاً بسیاری از هندی ها برهمایی هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
به دست آوردن گزارش خبر، عمل خبرگزار، سازمانی که خبرهای دنیا را با وسایل مختلف جمع آوری میکند و برای روزنامه ها و سایر مؤسسات می فرستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزرگواری
تصویر بزرگواری
بزرگوار بودن، بلندهمت بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردباری
تصویر بردباری
صبر، تحمل، تاب وطاقت، شکیبایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
بدگمان بودن، بدخیالی، سوءظن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ دَ)
برگماردن. رجوع به برگماردن و برگماشتن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ)
برگزاردن. به انجام رسانیدن. ترتیب دادن. رجوع به برگذاری شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ)
برگذاردن. ترتیب دادن. همه اطراف و جوانب کاری را صورت تحقق بخشیدن. به تهیۀلوازم اسباب کاری از هر جهت قیام کردن: برگذاری مراسم حج. برگذاری مراسم جشن. و رجوع به برگزاری شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ)
مخفف برگمارده یا برگماریده. وکیل. (ناظم الاطباء). کارران. رجوع به برگماردن و برگماشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدگواری
تصویر بدگواری
بدطعی، سوءهضم، بدبوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردباری
تصویر بردباری
بارکشی، تحمل تاب و طاقت، صبر شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشماری
تصویر بیشماری
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگمانی
تصویر بیگمانی
بی شکی بدون ظن بودن سوء ظن نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمایی
تصویر برهمایی
منسوب به برهما پیرو فرقه برهمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمائی
تصویر برهمائی
نام مذهب قدیمی در هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگواری
تصویر بزرگواری
عظمت، شرافت نجابت، جلال شکوه شوکت، توانایی قوت قدرت، علم حکمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشماری
تصویر سرشماری
شمارش و تعیین کردن عده نفوس یک کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگماردن
تصویر برگماردن
برقرار کردن منصوب کردن نصب کردن، وکیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردباری
تصویر بردباری
بارکشی، صبر، شکیبایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهمایی
تصویر برهمایی
پیرو فرقه برهمایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
((~. گُ))
سازمانی که خبرها را کسب و منتشر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگزاری
تصویر برگزاری
برگزار شدن یا برگزار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارگماری
تصویر کارگماری
استخدام، اشتغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بردباری
تصویر بردباری
صبر، تحمل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برکناری
تصویر برکناری
عزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگداری
تصویر بزرگداری
احترام، بزرگ داشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگواری
تصویر بزرگواری
کرامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
سوءظن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهشماری
تصویر بهشماری
ترجیح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خبرگزاری
تصویر خبرگزاری
نوگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
انجام، اجرا، ادا، به جاآوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد