- برگ
قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن یا سوزنی است، واحد شمارش ورقۀ کاغذ مثلاً یک برگ کاغذ،
ورقی برای بازی، ورقی برای یادداشت، فیش، ساز و نوا، سامان، اسباب، توشه،
کنایه از رغبت، دوستداری، میل، کنایه از توان، طاقت، نغمه، آهنگ
نوعی کباب تهیه شده از قطعه های گوشت گوسفند یا گوساله،
برگ بو: گیاهی خوش بو، با برگ های دراز شبیه آلاله که به صورت درختچه درمی آید
برگ بید: برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید، برای مثال بدی گر خود بدی دیو سپیدی / به پیش بیدبرگش برگ بیدی (نظامی۲ - ۱۲۴)
بید برگ: برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید، برگ بید
برگ سبز: کنایه از چیزی کم بها که از روی محبت به کسی هدیه می دهند، برای مثال بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن / چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن (صائب)
برگ نو: درختچه ای از تیرۀ زیتونیان، با برگ های درشت و بیضی شکل که همیشه سبز و گل هایش سفید و معطر است
ورقی برای بازی، ورقی برای یادداشت، فیش، ساز و نوا، سامان، اسباب، توشه،
کنایه از رغبت، دوستداری، میل، کنایه از توان، طاقت، نغمه، آهنگ
نوعی کباب تهیه شده از قطعه های گوشت گوسفند یا گوساله،
برگ بو: گیاهی خوش بو، با برگ های دراز شبیه آلاله که به صورت درختچه درمی آید
برگ بید: برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید،
بید برگ: برگ درخت بید، نوعی پیکان شبیه برگ بید، برگ بید
برگ سبز: کنایه از چیزی کم بها که از روی محبت به کسی هدیه می دهند،
برگ نو: درختچه ای از تیرۀ زیتونیان، با برگ های درشت و بیضی شکل که همیشه سبز و گل هایش سفید و معطر است
