معرب از فارسی است به معنی اطار و چارچوب عکس و قاب. (از نشوءاللغه ص 94). ’دزی’ آنرا برواز ضبط کرده و فارسی آنرا پرواز دانسته و جمع آنرا براویز آورده است، برواس را نیز بهمین معنی دانسته است. رجوع به ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ج 1 شود، رسول کردن کسی را، تگرگ زده شدن. (از منتهی الارب) ، بمردن. (المصادر زوزنی) ، خواب. (دهار). خفتن. (آنندراج) ، سرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، کند شدن شمشیر و کارگر نبودن آن. (از ذیل اقرب الموارد) ، سرمه در چشم کردن. (دهار). براد. و رجوع به براد شود
معرب از فارسی است به معنی اطار و چارچوب عکس و قاب. (از نشوءاللغه ص 94). ’دزی’ آنرا بَرواز ضبط کرده و فارسی آنرا پرواز دانسته و جمع آنرا براویز آورده است، بَرواس را نیز بهمین معنی دانسته است. رجوع به ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ج 1 شود، رسول کردن کسی را، تگرگ زده شدن. (از منتهی الارب) ، بمردن. (المصادر زوزنی) ، خواب. (دهار). خفتن. (آنندراج) ، سرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، کند شدن شمشیر و کارگر نبودن آن. (از ذیل اقرب الموارد) ، سرمه در چشم کردن. (دهار). بُراد. و رجوع به براد شود
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مُرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
پر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
پَر گشودن و پریدن پرندگان، پرش، پریدن و حرکت کردن در هوا، کنایه از مسافرت کردن با هواپیما، تخته های نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی تیرهای سقف، نزدیک به هم می چینند و روی آن ها پوشال یا حصیر می اندازند پرواز کردن: پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروارِه، غُرفِه