- برهمکار
- تباه کننده کار
معنی برهمکار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گناهکار خطا کار مجرم. بزه کاری گناهکاری، عدوان
کستی بندان
برزکار
تخت روان
((بُ رِ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که کارش بریدن قطعه های مصالح اعم از پارچه، آهن، نایلون و همانند آن در اندازه های مناسب برای تولیدی ها باشد
گناهکار، مجرم
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
گناهکار، خطاکار
Electrician
электрик
Elektriker
електрик
elektryk
eletricista
elettricista
electricista
électricien
elektricien
ช่างไฟฟ้า
tukang listrik
تعبيريٌّ
बिजलीवाला
חשמלאי
elektrikçi
mtaalamu wa umeme
বৈদ্যুতিন প্রকৌশলী
برقی کارکن
مدیون، مقروض