- برنهاده
- مصوبه، مصوب، مقرر
معنی برنهاده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویب، وضع
نصب کردن روی چیزی، نهادن، گذاشتن
خواب کردن، خوابیدن
((پَ نَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
ناتوان شدن، پرافکندن، کسی را از جایی بیرون راندن، آواره کردن، از سر خود دور کردن
پروژه
دیباچه، عنوان، سر نامه
بردوش
نا نجیب
بدسرشت، بدبنیاد، بدطینت، نانجیب
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
تعیین ناشده، نگذاشته
((بَ مِ))
فرهنگ فارسی معین
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
جوانک، پسر جوان
Program
программа
Programm
програма
program
programa
programma
programa
programme
programma
โปรแกรม
program
بيضويٌّ
कार्यक्रम
תוכנית
プログラム