معنی برعهده
برعهده
بردوش
تصویر برعهده
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با برعهده
بر عهده
بر عهده
بردوش، بر دوش
فرهنگ واژه فارسی سره
برونده
برونده
صدور، صادر شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
برنهاده
برنهاده
مصوبه، مصوب، مقرر
فرهنگ واژه فارسی سره
بلعیده
بلعیده
فرو برده شده در حلق
فرهنگ لغت هوشیار
بلعنده
بلعنده
آنکه در حلق فرو کند غذا را
فرهنگ لغت هوشیار
بر شده
بر شده
بالا رفته بلند شده
فرهنگ لغت هوشیار
برآمده
برآمده
بالا آمده، ظاهر شده پدیدار گشته، برجسته، ورم کرده
فرهنگ لغت هوشیار
براهمه
براهمه
کستی بندان جمع برهمن برهمنان براهم
فرهنگ لغت هوشیار
برچیده
برچیده
منحل شده وتعطیل شده
فرهنگ لغت هوشیار