بیماری دستگاه تنفسی که عوارض آن عبارت است از مثلاً ورم نایژه ها، گرفتگی صدا، سرفه های دردناک و خارج شدن اخلاط ساده، چرک دار و گاهی خونی برنشیت حاد: در پزشکی نوعی برونشیت که در زمستان در اثر سرماخوردگی بروز می کند برنشیت مزمن: در پزشکی نوعی برونشیت که کهنه و جاگیر شده باشد
بیماری دستگاه تنفسی که عوارض آن عبارت است از مثلاً ورم نایژه ها، گرفتگی صدا، سرفه های دردناک و خارج شدن اخلاط ساده، چرک دار و گاهی خونی برنشیت حاد: در پزشکی نوعی برونشیت که در زمستان در اثر سرماخوردگی بروز می کند برنشیت مزمن: در پزشکی نوعی برونشیت که کهنه و جاگیر شده باشد
مرضی که در ریه حاصل شود، و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبهالریه، گرفتگی صدا، سرفه های سخت، خروج خلطهای ساده یا توأم با چرک و خون. (فرهنگ فارسی معین). التهاب یکی از برونشها (مجاریی که قصبهالریه یا نای را به یکی از دو ریه مربوط میسازد) یا شاخه های آنها براثر تحریک یا جایگزینی میکربها در آنها. (دایره المعارف فارسی). ورم ریه. برونشیت. - برنشیت حاد، نوعی از برنشیت که درزمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. (فرهنگ فارسی معین). - برنشیت مزمن، نوعی از برونشیت که جایگیر و کهنه و بدان سبب باخطر شده باشد. (از فرهنگ فارسی معین)
مرضی که در ریه حاصل شود، و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبهالریه، گرفتگی صدا، سرفه های سخت، خروج خلطهای ساده یا توأم با چرک و خون. (فرهنگ فارسی معین). التهاب یکی از برونشها (مجاریی که قصبهالریه یا نای را به یکی از دو ریه مربوط میسازد) یا شاخه های آنها براثر تحریک یا جایگزینی میکربها در آنها. (دایره المعارف فارسی). ورم ریه. برونشیت. - برنشیت حاد، نوعی از برنشیت که درزمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. (فرهنگ فارسی معین). - برنشیت مزمن، نوعی از برونشیت که جایگیر و کهنه و بدان سبب باخطر شده باشد. (از فرهنگ فارسی معین)
فرانسوی سینه پهلو از بیماری ها مرضی که در ریه حاصل شود و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبه الریه گرفتگی صدا سرفه های سخت خروج خلطهای ساده یا تواء م با چرک و خون ورم ریه. یا برنشیت حاد. نوعی از برنشیت که در زمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. یا برنشیت مزمن. نوعی از برنشیت که جایگیر و کهنه شده باشد
فرانسوی سینه پهلو از بیماری ها مرضی که در ریه حاصل شود و عوارض آن از این قرار است: ورم نایژه ها و شاخه های قصبه الریه گرفتگی صدا سرفه های سخت خروج خلطهای ساده یا تواء م با چرک و خون ورم ریه. یا برنشیت حاد. نوعی از برنشیت که در زمستان بعلت سرماخوردگی شدید بروز کند. یا برنشیت مزمن. نوعی از برنشیت که جایگیر و کهنه شده باشد
سوار شدن. (غیاث). سواری کردن. رکوب: همه داردش (فرزند را) تا شود چیره دست بیاموزدش خوردن و برنشست. دقیقی. سپیدزرده برنشست ملوک را شاید. (نوروزنامه). رداف، جای برنشست ردیف بر ستور. رکاب، اشتران که برنشست را شایند. (مجمل اللغه). رکوب، رکوبه، آنچه برنشست را شاید. (دهار) .سیساء، جای برنشست از ستور. صهوه، جای برنشست سواراز اسب. قعود، شتر جوانه که نخست در بار و برنشست آمده باشد. کتوم، ناقه که وقت برنشست بانگ نکند. (از منتهی الارب). - اسب برنشست، اسب سواری. مقابل باری و بارکش. مرکب: چنان بد که اسبی زآخور بجست که بد شاه پرویز را برنشست. فردوسی. - بارۀ برنشست، اسب سواری: به نستور ده بارۀ برنشست مر او را سوی رزم دشمن فرست. دقیقی. - جامۀ برنشست، گستردنی. فرش. بساط: یکی کاروان شتر با من است ز پوشیدنی جامۀ برنشست. فردوسی. درم بار کردند خروار شست همان گوهر وجامۀ برنشست. فردوسی. - ستور برنشست، ستور سواری: دابه، گام زننده از حیوان و ستور برنشست. ظهر، ستور برنشست. (منتهی الارب).
سوار شدن. (غیاث). سواری کردن. رکوب: همه داردش (فرزند را) تا شود چیره دست بیاموزدش خوردن و برنشست. دقیقی. سپیدزرده برنشست ملوک را شاید. (نوروزنامه). رِداف، جای برنشست ردیف بر ستور. رکاب، اشتران که برنشست را شایند. (مجمل اللغه). رَکوب، رَکوبه، آنچه برنشست را شاید. (دهار) .سیساء، جای برنشست از ستور. صَهوه، جای برنشست سواراز اسب. قَعود، شتر جوانه که نخست در بار و برنشست آمده باشد. کَتوم، ناقه که وقت برنشست بانگ نکند. (از منتهی الارب). - اسب برنشست، اسب ِ سواری. مقابل باری و بارکش. مَرکب: چنان بد که اسبی زآخور بجست که بد شاه پرویز را برنشست. فردوسی. - بارۀ برنشست، اسب سواری: به نستور ده بارۀ برنشست مر او را سوی رزم دشمن فرست. دقیقی. - جامۀ برنشست، گستردنی. فرش. بساط: یکی کاروان شتر با من است ز پوشیدنی جامۀ برنشست. فردوسی. درم بار کردند خروار شست همان گوهر وجامۀ برنشست. فردوسی. - ستور برنشست، ستور سواری: دابه، گام زننده از حیوان و ستور برنشست. ظَِهر، ستور برنشست. (منتهی الارب).