جدول جو
جدول جو

معنی برنش - جستجوی لغت در جدول جو

برنش
هر یک از دو شاخه ای که از انتهای نای منشعب شده و هوای دم را به دو ریه می رسانند، نایژه
فرهنگ فارسی عمید
برنش
نایژه، قصب الریه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگش
تصویر برگش
(پسرانه)
سینی، طبق (نگارش کردی: بهرگهش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنا
تصویر برنا
(پسرانه)
جوان، جوان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنوش
تصویر برنوش
(پسرانه)
برانوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنج
تصویر برنج
دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، ارز، برنگ، کرنج، گرنج
آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود، پرنگ
برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد
برنج دم سیاه: نوعی برنج بلند که دم شالی آن سیاه است
برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند
برنج کابلی: برنگ کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد
برنگ کابلی: برنج کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد
برنج گرده: نوعی برنج با دانه های کوتاه و گرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برینش
تصویر برینش
برش، برندگی، کنایه از جدایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینش
تصویر بینش
بینایی، بینندگی، بصیرت، نگاه، نظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنگ
تصویر برنگ
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، بژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنز
تصویر برنز
آلیاژی مرکب از مس و روی که در قالب گیری، مجسمه سازی و در ساخت قطعات صنعتی و زیورآلات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرنش
تصویر خرنش
صدای خرخر، خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خرخر، خرناس، خره، خراخر، غطیط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنش
تصویر کرنش
فروتنی، تواضع، سر فرود آوردن در برابر شخص بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنو
تصویر برنو
پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، پرنون، پرنو، برنون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنا
تصویر برنا
جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنگ
تصویر برنگ
برنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، کرنج، گرنج، ارز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنس
تصویر برنس
کلاه دراز، کلاه درویشی، برکی، جامه ای که کلاه هم داشته باشد مثلاً بارانی
فرهنگ فارسی عمید
(طَ بَ رَ)
وادی طبرنش، نام صحرائی است در اندلس. (الحلل السندسیه ج 1 ص 204)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرنش
تصویر خرنش
آوایی که از دهان خوابیده شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرنش
تصویر کرنش
سرفرود آوردن، تعظیم کردن، خضوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزش
تصویر برزش
بزرگداشت، تجلیل، پالان نهادن، زین نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشن
تصویر برشن
داردوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغش
تصویر برغش
پشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینش
تصویر بینش
بینندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینش
تصویر برینش
بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمنش
تصویر برمنش
با نخوت، معجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنا
تصویر برنا
مرد جوان، بر عکس پیر
فرهنگ لغت هوشیار
آلیاژی است از مس و روی، رنگ آن زرد است، و دانه ای استاز نوع غلات شبیه گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برند
تصویر برند
مخفف برنده، قطع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنز
تصویر برنز
آلیاژی است که از آمیختن مس وقلع بدست آید، مفرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنس
تصویر برنس
کلاه درویشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروش
تصویر بروش
سیخ فرانسوی گل سینه (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنس
تصویر برنس
((بُ نُ))
کلاه درویشی، جامه ای که کلاه بر سر آن باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنز
تصویر برنز
((بُ رُ))
آلیاژی که از آمیختن مس و قلع به دست می آورند، مفرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینش
تصویر بینش
بصیرت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنج
تصویر برنج
برنج
فرهنگ واژه فارسی سره