- برمور
- خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
معنی برمور - جستجوی لغت در جدول جو
- برمور
- ترکیب برم با عنصر دیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کم کم آرام آرام بتدریج کم کم: (بمرور ایام)، توضیح لازم الاضافه است
شریک، بهره ور
بارآورمیوه دهنده بارور (درخت)
بلافاصله، بزودی، فوراً
بهره ور، بهره بر، شریک، انباز
بارآور، هر درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار، در بانکداری سرمایه ای که سود بدهد، پردوکتیف
سرود و ترانه
باردار ومیوه دار، مثمر
بارور، باردار، بار دهنده، میوه دهنده