تأنیث بطل و از آن است: کانت فلانه شجاعه بطله. ج، بطلات. (از اقرب الموارد). زن دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) : امراه بطله، زن شجاع دلاور. (ناظم الاطباء).
تأنیث بَطَل و از آن است: کانت فلانه شجاعه بطله. ج، بطلات. (از اقرب الموارد). زن دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) : امراه بطله، زن شجاع دلاور. (ناظم الاطباء).
همیشگی ورزیدن به کاری، یا همیشگی کردن در فساد و بس. (از منتهی الارب). ادامه دادن به کاری و یا اینکه فقط در فساد باشد. (از اقرب الموارد) ، به گل و جز آن آلودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیالودن به گل. (المصادر زوزنی) ، تر کردن باران کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در پوستین مردم افتادن. (از منتهی الارب). در عرض کسی واقع شدن. (از اقرب الموارد)
همیشگی ورزیدن به کاری، یا همیشگی کردن در فساد و بس. (از منتهی الارب). ادامه دادن به کاری و یا اینکه فقط در فساد باشد. (از اقرب الموارد) ، به گل و جز آن آلودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیالودن به گل. (المصادر زوزنی) ، تر کردن باران کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در پوستین مردم افتادن. (از منتهی الارب). در عرض کسی واقع شدن. (از اقرب الموارد)