- برشته
- بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
معنی برشته - جستجوی لغت در جدول جو
- برشته
- بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
- برشته ((بِ رِ تِ))
- بریان شده، تف داده، بو داده، پخته
- برشته
- Roasted
- برشته
- жареный
- برشته
- geröstet
- برشته
- смажений
- برشته
- pieczony
- برشته
- assado
- برشته
- arrostito
- برشته
- geroosterd
- برشته
- dipanggang
- برشته
- بسرعةٍ
- برشته
- भुना हुआ
- برشته
- kavrulmuş
- برشته
- kukaangwa
- برشته
- بھنا ہوا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در گذشته، متوفی
بریان کردن، تف دادن بو دادن، پختن
مخلوط شده آغشته، خمیر گشته، آفریده
بریان کردن، تف دادن، بو دادن
مخلوقی روحانی و آسمانی که نیکو سیرت میباشد و دیده نمیشود
خس و خاشاک: (زمین و آسمانها پر فرشته است تو کی بینی که چشمت پر کرشته است ک) (عطار)
ناریسیده، نارشته