- برزگری
- کشاورزی، زراعت
معنی برزگری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مشاهده
زارع، کشاورز، ورزگر
کشاورز، کشتکار، دهقان
زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
انطباق، موازنه، تساوی
تجدید نظر، مرور
بروجرد
اشتقاق
اجابت
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
بی میلی، تنفر اشمئزاز
مصادره
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
نفرت، اکراه، تنفر
عمل و شغل بوزاگر بوزه سازی بوزه فروشی
اخوت وبرادر بودن، خویشی
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
زارع کشاورز زراعت کننده
گاو نری که در کاشت مزارع بکار دارند ورزاو
درخشگیر میله نوک تیزیست که انتهای آنرا از فلزی اکسید نشدنی مانند طلای سفید بپوشند و بوسیله نواری عریض مسی بزمین وصل کنند و میله را برفرازعمارات نصب نمایند تا از خطر صاعقه مصون مانند
زمانی که برگهای درختان بزمین فرو ریزد خزان پاییز
ساری سار رنگ
هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی)
پردلی دلاوری دلیری
بازگشت، مراجعت، بازگردنده، رجوع کننده
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
گرفتن چیزی از مال کسی، ضبط کردن مال کسی، مصادره
نوعی گلدوزی که در آن بخش میانی نقوش را برمی دارند
گاو نر مخصوص شخم زدن زمین، ورزو، ورزا، برزه گاو
گیلابند آلولک هلار از گیاهان (گویش گیلکی)
شغل مطرز
اهل بازار، کاسب، مبتذل، اثری که در آن دقائق و احساسات هنری وجود نداشته باشد