معنی برزگاو - فرهنگ فارسی عمید
معنی برزگاو
- برزگاو
- گاو نر مخصوص شخم زدن زمین، ورزو، ورزا، برزه گاو
تصویر برزگاو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با برزگاو
برزگاو
- برزگاو
- ورزگاو. گاو مخصوص زراعت و شخم. گاوی که جفت کرده شخم کنند
لغت نامه دهخدا
ورزگاو
- ورزگاو
- مرکب از ورز+گاو. گاوی را گویند که بدان زمین زراعت را شیار کنند. (برهان) (آنندراج). ورزاو. (ناظم الاطباء). رجوع به ورزاو شود
لغت نامه دهخدا
بریگاد
- بریگاد
- چندین واحد نظامی از یک صنف که تحت فرماندهی یک سرتیپ (ژنرال) باشند، واحدی مرکب از دو فوج تیپ
فرهنگ لغت هوشیار
برزه گاو
- برزه گاو
- گاوی که بدان زمین را شیار کنند گاو زراعت ورزاو
فرهنگ لغت هوشیار