جدول جو
جدول جو

معنی برزنگی - جستجوی لغت در جدول جو

برزنگی
(بَ زَ)
منسوب به برزنگ و آن شهری است از نواحی اران.
- غلام برزنگی، سیاه برزنگی یا دده برزنگی، با قدی سخت بلندو سبیلهای دراز بی تربیت و بی دانش و مایل بشهوات پست. (یادداشت مؤلف) ، کشت کردن. زراعت کردن:
همه واذیج پر انگور و همه جای عصیر
زانچ برزیدن کنون بر بخورد برزگرا.
شاکر بخاری
لغت نامه دهخدا
برزنگی
سیاه زنگی، سیاه پوست، کاکا سیاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برزنگی
سیاه، سیاه پوستی که رنگ براق پوستش به سیاهی مطلق نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی، لخت بودن، بی پوشاک بودن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ رَ / بَ رَ نَ/ نِ / بِ هََ نَ / نِ)
برهنه بودن. رود و روت و لخت بودن. عریانی. (آنندراج). بی پوشاکی. (ناظم الاطباء). بی جامگی. تجرد. تعری. جرده. حسور. روتی. سبله. شرج. عراء. عری. عوری. لختی. لوتی:
زآنکه برهنگی بود زیور صبح تیغفش
صبح برهنه می کند بر تن چرخ زیوری.
خاقانی.
چون تن پوشیده گشت اندوه برهنگی مبر. (مرزبان نامه). موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندرشده. (گلستان سعدی).
- برهنگی تیغ، بی غلاف بودن آن. عریان بودن آن. بیرون بودن آن از غلاف:
تیغ در برهنگی فاش کند جوهر خویش
مصلحتهاست درین شیوۀ عریانی ما.
طالب آملی (از آنندراج).
، نشیمن باز و شاهین و امثال آن. (برهان) (آنندراج). رجوع به پرواز و پدواز و پتواز و آده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی عریانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
لختی، عریانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برزنی
تصویر برزنی
محلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برازندگی
تصویر برازندگی
تناسب
فرهنگ واژه فارسی سره
عریانی، عوری، لختی
متضاد: پوشیدگی، مستوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برهنگی در خواب. محنت و رسوائی است. اما اگر عورت را پوشیده بیند، مرد صالح را نیکو بود و فاسق را بد بود. جابر مغربی
اگر به خواب دید برهنه است و از مردم شرم دارد. دلیل که حج طلب کند. اگر بیننده خواب مردی مستور بود، گناهش عفو گردد. اگر صالح نباشد، دلیلش بد بود. محمد بن سیرین
برهنگی در خواب، مرد صالح را خیر و نیکی است و مرد مفسد را بدی و رسوائی است.
اگر خود را برهنه دید و در طلب دنیا بود، دلیل بر غم و اندوه است. اگر بیند ازاری بر میان بسته، دلیل که در طاعت و عبادت مجتهد شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
عريٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
Bareness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
nudité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
Nacktheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
çıplaklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
нагота
دیکشنری فارسی به روسی
برهنگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
برہنگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
উলঙ্গতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
uchi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
나체
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
нагота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
עירום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
नग्नता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
ketelanjangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
naaktheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
desnudez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
nudità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
nudez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
裸露
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
nagość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برهنگی
تصویر برهنگی
ความเปลือยเปล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی