تعبیر خواب برزنت 1ـ دیدن پارچه برزنت در خواب، علامت روبرو شده با سردی و خیانت است. 2ـ اگر خواب ببینید پارچه برزنت خرید و فروش می کنید، علامت آن است که معاملاتی مشکوک خواهید داشت.
تعبیر خواب برزنت 1ـ دیدن پارچه برزنت در خواب، علامت روبرو شده با سردی و خیانت است. 2ـ اگر خواب ببینید پارچه برزنت خرید و فروش می کنید، علامت آن است که معاملاتی مشکوک خواهید داشت.
نام یکی از دهستان های پنجگانه گرمی شهرستان اردبیل است و دارای 34آبادی کوچک و بزرگ میباشد. مرکز آن قلعه برزند است و قراء مهم آن عبارتند از شاهسار، بیگلو، مرالوی جعفرقلیخان. اسمعلی کندی، شرفه، قاسم کندی، دامداباجا. سکنۀ آن 3820 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهری است خرم و آبادان (بآذربادگان) و با آبهای روان و کشت و برز بسیار و از وی جامۀ قطیفه خیزد. (حدود العالم)
نام یکی از دهستان های پنجگانه گرمی شهرستان اردبیل است و دارای 34آبادی کوچک و بزرگ میباشد. مرکز آن قلعه برزند است و قراء مهم آن عبارتند از شاهسار، بیگلو، مرالوی جعفرقلیخان. اسمعلی کندی، شرفه، قاسم کندی، دامداباجا. سکنۀ آن 3820 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهری است خرم و آبادان (بآذربادگان) و با آبهای روان و کشت و برز بسیار و از وی جامۀ قطیفه خیزد. (حدود العالم)
برزین. کوی. (صحاح الفرس). کوچه و محله. (برهان). کوچه. (غیاث اللغات). سرکوچه و محلت باشد. (اوبهی). محلت. (صحاح الفرس). قسمی از شهر. محله: آمد آن نوبهار توبه شکن پرنیان گشت باغ و برزن و کوی. رودکی. جهان شد پر از شادی و خواسته در و بام هر برزن آراسته. فردوسی. بی اندازه در شهر ما برزن است بهر برزنی ده هزاران زن است. فردوسی. زهر برزنی مهتری را بخواند به دروازه بر پاسبانان نشاند. فردوسی. با نیکوان برزن اگر برزند به حسن هر چند برزنند هم او میر برزن است. یوسف عروضی. من و باغی خوش و پاکیزه لب جویی دل من بگرفت از خانه و از برزن. فرخی. به هر آن برزن کو برگذرد روزی بوی مشک آید تا سالی از آن برزن. فرخی. و یا اندر تموزی مه ببارد جراد منتشر بر بام و برزن. منوچهری. ز ایوان به کیوان برآمد خروش ز برزن فغان خاست وزشهر جوش. اسدی. ای ف تنه شهر و آفت برزن در روی تو خیره مانده مرد و زن. قطران. تا تو بر این برزنی نگاه کن ای پیر چند جوانان برون شدند ز برزن. ناصرخسرو. همه شادی و طرب جوید و مهمانی که بیارندش ازین برزن و آن برزن. ناصرخسرو. مگو اسرار حال خویش با زن که یابی راز فاش از کوی و برزن. ناصرخسرو. بشهر و برزن خود در چه یابی جز آن کان اندر آن شهر است و برزن. ناصرخسرو. ازپس هجر فراوان چون بدیدم در رهش آن بتی را کافت آفات و ف تنه برزن است. سنائی. از سنبل دو زلفش و از لالۀ رخش پر سنبل است کویش و پر لاله برزنش. سوزنی. نظیر تو ز کریمان دهر پیدا نیست بهیچ شهر و نواحی بهیچ برزن و بوم. سوزنی. ای ترک می بیار که عید است و بهمن است غایب مشو که موسم بازی برزن است. انوری.
برزین. کوی. (صحاح الفرس). کوچه و محله. (برهان). کوچه. (غیاث اللغات). سرکوچه و محلت باشد. (اوبهی). محلت. (صحاح الفرس). قسمی از شهر. محله: آمد آن نوبهار توبه شکن پرنیان گشت باغ و برزن و کوی. رودکی. جهان شد پر از شادی و خواسته در و بام هر برزن آراسته. فردوسی. بی اندازه در شهر ما برزن است بهر برزنی ده هزاران زن است. فردوسی. زهر برزنی مهتری را بخواند به دروازه بر پاسبانان نشاند. فردوسی. با نیکوان برزن اگر برزند به حسن هر چند برزنند هم او میر برزن است. یوسف عروضی. من و باغی خوش و پاکیزه لب جویی دل من بگرفت از خانه و از برزن. فرخی. به هر آن برزن کو برگذرد روزی بوی مشک آید تا سالی از آن برزن. فرخی. و یا اندر تموزی مه ببارد جراد منتشر بر بام و برزن. منوچهری. ز ایوان به کیوان برآمد خروش ز برزن فغان خاست وزشهر جوش. اسدی. ای ف تنه شهر و آفت برزن در روی تو خیره مانده مرد و زن. قطران. تا تو بر این برزنی نگاه کن ای پیر چند جوانان برون شدند ز برزن. ناصرخسرو. همه شادی و طرب جوید و مهمانی که بیارندش ازین برزن و آن برزن. ناصرخسرو. مگو اسرار حال خویش با زن که یابی راز فاش از کوی و برزن. ناصرخسرو. بشهر و برزن خود در چه یابی جز آن کان اندر آن شهر است و برزن. ناصرخسرو. ازپس هجر فراوان چون بدیدم در رهش آن بتی را کافت آفات و ف تنه برزن است. سنائی. از سنبل دو زلفش و از لالۀ رخش پر سنبل است کویش و پر لاله برزنش. سوزنی. نظیر تو ز کریمان دهر پیدا نیست بهیچ شهر و نواحی بهیچ برزن و بوم. سوزنی. ای ترک می بیار که عید است و بهمن است غایب مشو که موسم بازی برزن است. انوری.
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان قائمشهر. سکنۀ آن 600 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3) ، هر زینت زنانه. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان قائمشهر. سکنۀ آن 600 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3) ، هر زینت زنانه. (ناظم الاطباء)