جدول جو
جدول جو

معنی برخیزانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

برخیزانیدن
برانگیختن
تصویری از برخیزانیدن
تصویر برخیزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
برخیزانیدن
کسی را از جا بلند کردن و برپا داشتن، برافراختن، برانگیختن
تصویری از برخیزانیدن
تصویر برخیزانیدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برپیچانیدن
تصویر برپیچانیدن
در پیچیدن تکویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیزانیدن
تصویر پرهیزانیدن
پرهیز دادن تجنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیزانیدن
تصویر پرهیزانیدن
کسی را وادار به پرهیز از کاری یا چیزی کردن، پرهیز دادن
فرهنگ فارسی عمید
گریزاندن: 1 در آن عهد که شیرویه خویشاوندان را میکشت دایه او او را بگریزانید و باصطخر پارس برد، گریزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
جهاندن بجست وا داشتن، از زمین بلند کردن و سر پا نگاهداشتن کسی را، لغزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیزانیدن
تصویر خیزانیدن
خیز دادن، جهاندن، کسی را از زمین بلند کردن و به حالت ایستاده درآوردن
فرهنگ فارسی عمید