معنی گریزانیدن گریزانیدن گریزاندن: 1 در آن عهد که شیرویه خویشاوندان را میکشت دایه او او را بگریزانید و باصطخر پارس برد، گریزاندنگریزاندن: 1 در آن عهد که شیرویه خویشاوندان را میکشت دایه او او را بگریزانید و باصطخر پارس برد، گریزاندن فرهنگ لغت هوشیار