جدول جو
جدول جو

معنی بربسته - جستجوی لغت در جدول جو

بربسته
جامد، جماد، ساختگی و بی اصل
تصویری از بربسته
تصویر بربسته
فرهنگ فارسی عمید
بربسته
(بَ بَ تَ / تِ)
جماد در مقابل بررسته بمعنی نبات و روئیدنی. غیرقابل نمو. (ناظم الاطباء). نقیض بررسته است و آن چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد مانند بعضی از جمادات که سنگ و کلوخ و امثال آن باشد. (برهان) :
می گفت بدندان بتم عقد درر
من هم چو توام لطیف و پاکیزه گهر
خندان خندان بناز گفتش خاموش
بربسته دگر باشد و بررسته دگر.
؟
لغت نامه دهخدا
بربسته
چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد مانند سنگ و کلوخ جماد مقابل بررسته، امر ساختگی امر مصنوع
فرهنگ لغت هوشیار
بربسته
((~. بَ تِ))
جعلی، مجعول
تصویری از بربسته
تصویر بربسته
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربسته
تصویر سربسته
مقابل سرباز، ویژگی آنچه سرش بسته باشد از قبیل بطری و جعبه و پاکت یا چیز دیگر، کنایه از پوشیده، نهفته، پنهان، کنایه از به طور پیچیده و مجمل، برای مثال سخن سربسته گفتی با حریفان / خدا را زاین معما پرده بردار (حافظ - ۴۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بررسته
تصویر بررسته
روییده، رسته، کنایه از واقعی، طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
برآمده، بالاآمده، بلندی پیداکرده، بزرگ و معروف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربسته
تصویر دربسته
بسته در، مقابل در باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بررسته
تصویر بررسته
گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
جهیده، برآمده بالا آمده، شخص معروف و بزرگ، جمع برجستگان، خوب پسندیده، ممتاز عالی، چست چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بربستن
تصویر بربستن
بستن مقید کردن، نسبت دادن انتساب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
ضد سرباز، پوشیده و نهفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
((~. بَ تَ یا تِ))
مخفی، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
((بَ جَ))
جمع ت)، جهیده، برآمده، ممتاز، عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بربستن
تصویر بربستن
((بَ بَ تَ))
مقید کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
مبهم، تلویحا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
Salient, Eminent, Prominent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
éminent, proéminent, saillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
seçkin, önde gelen, belirgin
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
저명한 , 두드러진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
卓越した , 顕著な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
בולט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
प्रसिद्ध , प्रमुख
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
terkemuka, menonjol, mencolok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
มีชื่อเสียง , เด่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
выдающийся , видный , заметный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
eminent, prominent, opvallend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
eminente, prominente, destacado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
eminente, prominente, saliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
eminente, proeminente, saliente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
杰出的 , 突出的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
wybitny, wyraźny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
видатний , помітний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
eminent, herausragend, auffallend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
maarufu
دیکشنری فارسی به سواحیلی