جدول جو
جدول جو

معنی بربسته - جستجوی لغت در جدول جو

بربسته
چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد مانند سنگ و کلوخ جماد مقابل بررسته، امر ساختگی امر مصنوع
فرهنگ لغت هوشیار
بربسته
جامد، جماد، ساختگی و بی اصل
تصویری از بربسته
تصویر بربسته
فرهنگ فارسی عمید
بربسته
((~. بَ تِ))
جعلی، مجعول
تصویری از بربسته
تصویر بربسته
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دربسته
تصویر دربسته
بسته در، مقابل در باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
مبهم، تلویحا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بررسته
تصویر بررسته
گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
جهیده، برآمده بالا آمده، شخص معروف و بزرگ، جمع برجستگان، خوب پسندیده، ممتاز عالی، چست چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بربستن
تصویر بربستن
بستن مقید کردن، نسبت دادن انتساب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
ضد سرباز، پوشیده و نهفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بررسته
تصویر بررسته
روییده، رسته، کنایه از واقعی، طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
برآمده، بالاآمده، بلندی پیداکرده، بزرگ و معروف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
((بَ جَ))
جمع ت)، جهیده، برآمده، ممتاز، عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بربستن
تصویر بربستن
((بَ بَ تَ))
مقید کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
((~. بَ تَ یا تِ))
مخفی، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
مقابل سرباز، ویژگی آنچه سرش بسته باشد از قبیل بطری و جعبه و پاکت یا چیز دیگر، کنایه از پوشیده، نهفته، پنهان، کنایه از به طور پیچیده و مجمل، برای مثال سخن سربسته گفتی با حریفان / خدا را زاین معما پرده بردار (حافظ - ۴۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برجسته
تصویر برجسته
Salient, Eminent, Prominent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
выдающийся , видный , заметный
دیکشنری فارسی به روسی
eminent, herausragend, auffallend
دیکشنری فارسی به آلمانی
видатний , помітний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
杰出的 , 突出的
دیکشنری فارسی به چینی
eminente, proeminente, saliente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
eminente, prominente, saliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
eminente, prominente, destacado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
éminent, proéminent, saillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
eminent, prominent, opvallend
دیکشنری فارسی به هلندی
มีชื่อเสียง , เด่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
terkemuka, menonjol, mencolok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
أغلق , إغلاقٌ , يربط
دیکشنری فارسی به عربی
प्रसिद्ध , प्रमुख
دیکشنری فارسی به هندی
卓越した , 顕著な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
저명한 , 두드러진
دیکشنری فارسی به کره ای
seçkin, önde gelen, belirgin
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی