جدول جو
جدول جو

معنی براساء - جستجوی لغت در جدول جو

براساء(بَ)
مردم. برساء. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به برساء شود، برکشنده. رجوع به افرازنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براهام
تصویر براهام
(پسرانه)
ابراهیم، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از براخاص
تصویر براخاص
(پسرانه)
برا (کردی) + خاص (عربی) برادر خاص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از براخاس
تصویر براخاس
(پسرانه)
دوست دانا و عاقل (نگارش کردی: براخاس)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارسات
تصویر بارسات
موسم بارندگی، بشکال، پشکال، برشکال، پرشکال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
ترسان، بیمناک، در حال ترس و بیم
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ)
مردم، گویند ماأدری أی البرنساء هو، یعنی ندانم که او کدام از مردم است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برناساء. و رجوع به برناساء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مردم. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). برنساء: ماأدری أی برناساء هو، ندانم چه کس است و کدام مردم است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). اصل آن در نبطی ابن الانسان است، و لفظ اصلی آن در سریانی ’برناشا’ است که معرب شده است. (از المعرب جوالیقی). و رجوع به برنساء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نشست به زانو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بروکاء. (منتهی الارب). رجوع به بروکاء شود.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مردم. (آنندراج) (منتهی الارب). براساء.
لغت نامه دهخدا
تصویری از براکاء
تصویر براکاء
دو زانو نشستن، کوشش، استواری در کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
نگران، ترسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراسان
تصویر وراسان
هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراثاء
تصویر قراثاء
قراثا در فارسی فرخرما خرمای درشت و کشیده بهترین قسم خرماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
مشرق مقابل بابل مغرب، نغمه ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستا
تصویر براستا
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستای
تصویر براستای
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستی
تصویر براستی
حقاً، الحق
فرهنگ لغت هوشیار
حصیر، بوریاء، دوخبافت (دوخ علفی است بلند که از آن حصیر بافند) زیغ پلاچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروکاء
تصویر بروکاء
دو زانو نشستن، کوشش، استواری در کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براسلت
تصویر براسلت
فرانسوی دستینه (جواهرات سلطنتی ایران) النگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برساء
تصویر برساء
براساء: مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستا
تصویر براستا
((بِ))
براستای، در حق، درباره، درباب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
ترسان، ترسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
((خُ))
مشرق، مقابل بابل، مغرب، نغمه ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براستی
تصویر براستی
در حقیقت، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بر اساس
تصویر بر اساس
بر پایه
فرهنگ واژه فارسی سره
برپایه، برحسب، برطبق، به موجب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
Alarmed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
alarmado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
alarmado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
przestraszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
напуганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
наляканий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هراسان
تصویر هراسان
geschrokken
دیکشنری فارسی به هلندی