دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
دارای سراشیبی، سرنگون، مقابلِ سربالا، رو به پایین سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
گروه مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). جماعت. سوار. سواران. (المعرب). ج، برازیق. (آنندراج) (منتهی الارب). و این فارسی معرب است. ج، برازق. و رجوع به المعرب جوالیقی ص 55 شود
گروه مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). جماعت. سوار. سواران. (المعرب). ج، برازیق. (آنندراج) (منتهی الارب). و این فارسی معرب است. ج، برازق. و رجوع به المعرب جوالیقی ص 55 شود