سونش. (منتهی الارب). سونش آهن و فولاد. ساوآهن. (مهذب الاسماء) (السامی). سودۀ آهن. ریزۀآهن و مانند آن که در وقت سوهان کردن بیفتد. ریزه که از دهن سوهان ریزد. (زمخشری) (از اقرب الموارد). - برادهالحدید، سودۀآهن. (فهرست مخزن الادویه). ، زیبندگی. رجوع به برازیدن شود
سونش. (منتهی الارب). سونش آهن و فولاد. ساوآهن. (مهذب الاسماء) (السامی). سودۀ آهن. ریزۀآهن و مانند آن که در وقت سوهان کردن بیفتد. ریزه که از دهن سوهان ریزد. (زمخشری) (از اقرب الموارد). - برادهالحدید، سودۀآهن. (فهرست مخزن الادویه). ، زیبندگی. رجوع به برازیدن شود
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو