- بذیر
- سخن چین، ول زبان
معنی بذیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراکندن، باد دستی ریخت و پاش، فراخر فتاری -1 پراکندن پریشان ساختن، باد دست بودن دست بباد بودن، فراخ روی فراخ رفتاری، جمع تبذیرات
زیاد و بیهوده خرج کردن، اسراف
شتر
بینا، دانا
بشارت دهنده، مژده آورنده
فلوس
باستثنا، بجز، بدون، مگر
شکافته شده، چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین
در ترکیب بمعنی پذیرنده آید: نقش پذیر دلپذیر، پسندیده مقبول: (سلطان محمود را این سخن پذیر آمد) (راحه الصدور)
بسیار فراوان
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
بینش مند، بینا
هندی بازاریان لشکر
سخن چین، ول زبان جمع بذر
بر حذر دارنده
ترساننده، بیم دهنده
بینا، کنایه از دانا، خبیر، از نام های خداوند
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
ویژگی کسی که از چیزی بسیار می ترسد، حذر کننده
کسی که مژده و خبر خوش بیاورد، مژده دهنده، بشارت دهنده، از القاب پیامبر اسلام
پذیرفتن، پسوند متصل به واژه به معنای پذیرنده مثلاً پوزش پذیر، درمان پذیر، علاج پذیر، پندپذیر
بهانه جوی، یاریگر، سور خروهه بری
ترس، بیم، ترساننده
شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، خالۀ گردن دراز، جمل، هیون، ابل، اشتر، ناقه
رعد و برق