دانه ای که برای تخم ریزی نگاه دارند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). هر تخمی که از نخود کوچکترباشد. (غیاث اللغات). هر دانه ای که در زمین کاشته شود. (از ذیل اقرب الموارد). تخم. (یادداشت مؤلف). - بذر آخرت و عقبی، کنایه از عمل نیک است. (یادداشت مؤلف). - بذرافشان، آن که بذر افشاند. (یادداشت مؤلف). -
دانه ای که برای تخم ریزی نگاه دارند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). هر تخمی که از نخود کوچکترباشد. (غیاث اللغات). هر دانه ای که در زمین کاشته شود. (از ذیل اقرب الموارد). تخم. (یادداشت مؤلف). - بذر آخرت و عقبی، کنایه از عمل نیک است. (یادداشت مؤلف). - بذرافشان، آن که بذر افشاند. (یادداشت مؤلف). -
زارع. دهقان. کشاورز. کسی که تخم افشاند. (از ناظم الاطباء). برخی این کلمه را بجای برزگر بکار برند. (از غیاث اللغات) ، جای بی چراگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
زارع. دهقان. کشاورز. کسی که تخم افشاند. (از ناظم الاطباء). برخی این کلمه را بجای برزگر بکار برند. (از غیاث اللغات) ، جای بی چراگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
تبذر چیزی از دست کسی، پراکنده شدن آن. (از اقرب الموارد) : چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود بصد خزینه تبذر بدانگی استقصا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 5). ، زرد شدن و تغییر یافتن آب. (از قطر المحیط) (آنندراج). متغیر شدن و زرد گردیدن آب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
تبذر چیزی از دست کسی، پراکنده شدن آن. (از اقرب الموارد) : چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود بصد خزینه تبذر بدانگی استقصا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 5). ، زرد شدن و تغییر یافتن آب. (از قطر المحیط) (آنندراج). متغیر شدن و زرد گردیدن آب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)