جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بذرافشان

بزرافشان

بزرافشان
بزرافشاننده. آنکه تخم افکند. آنکه تخم پراکند در مزرعه. (یادداشت بخط دهخدا).
لغت نامه دهخدا

بذرافشانی

بذرافشانی
بذرپاشی، تخم افشانی، دانه افشانی، کاشت، کاشتن
متضاد: محصول برداری، درو، برداشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

نورافشان

نورافشان
نورپاش، آنچه از خود نور و روشنایی منتشر می کند، نور (عربی) + افشان (فارسی)
نورافشان
فرهنگ نامهای ایرانی