جدول جو
جدول جو

معنی بذاذه - جستجوی لغت در جدول جو

بذاذه
(اِ رِ)
بدحال شدن. بذاذ. بذذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
بذاذه
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی
تصویری از بذاذه
تصویر بذاذه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جذاذه
تصویر جذاذه
ریزۀ زر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بذاذت
تصویر بذاذت
بدحال شدن، ژولیده هیئت شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
فاش کننده راز گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(جُ دَ / دِ کَ دَ)
بشخصه. بنفس خویش. بنفسه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ ذی ذَ / ذِ)
غلبه.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بدحال شدن. بذاذ. بذاذه. بذذ. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به بذاذ شود، ظاهر شدن و طلوع کردن آفتاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ ذَ)
تراشۀ زر و سیم و جز آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قذاذات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ خَ رَ)
لذاذ. خوشمزه یافتن چیزی را. (منتهی الارب). مزه یافتن. (منتهی الارب) (زوزنی) : لذ هو، مزه دار و بامزه گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بدحال شدن. بذاذه. بذذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بذاره
تصویر بذاره
از پارسی برزافشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذاذت
تصویر بذاذت
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی بد حالی، تواضع (در لباس پوشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذاته
تصویر بذاته
به خود بذات خویش بنفسه بخودی خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذاذه
تصویر قذاذه
تراشه سونش تراشیده موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذاذه
تصویر لذاذه
لذاذت درفارسی: هونیاکی خوشمزگی مزه یافتن مزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار