معنی جذاذه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جذاذه
جذابه
- جذابه
- مونث جذاب یاادویه جذابه. دواهایی که بصورت حب یا کپسول ساخته میشود و آنها را بلع میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
بذاذه
- بذاذه
- بدحال شدن. بذاذ. بَذَذ. بذوذه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
قذاذه
- قذاذه
- تراشۀ زر و سیم و جز آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قذاذات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
لذاذه
- لذاذه
- لذاذ. خوشمزه یافتن چیزی را. (منتهی الارب). مزه یافتن. (منتهی الارب) (زوزنی) : لذ هُوَ، مزه دار و بامزه گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا