جدول جو
جدول جو

معنی بدید - جستجوی لغت در جدول جو

بدید
(بَ)
هر آنچه از کاه و پنبه و پشم و جز آن پر کرده در زیر زین و پالان نهند تا پشت ستور ریش نگردد. (ناظم الاطباء). بداد زین. (از منتهی الارب). ج، بدائد و ابدّه. و رجوع به بداد شود.
لغت نامه دهخدا
بدید
(بَ)
ظاهر. (غیاث اللغات). پدید. رجوع به پدید شود، بدون فکر و یادآوری و تأمل و اندیشه. (ناظم الاطباء) ، آشکار و پیدا و ظاهر و هویدا. (ناظم الاطباء). روشن. آشکار. واضح. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح منطق) چیزی که بخودی خود ظاهر و هویدا باشد. (از ناظم الاطباء). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج بتفکر نباشد. تصدیق بدیهی چون کل اعظم از جزء است. یا دو نقیض نه اجتماع می کنند و نه ارتفاع. مقابل نظری. (یادداشت مؤلف). چیزی که علم آن موقوف بتفکر نباشد چنانکه واحدنصف اثنین است. (از غیاث اللغات). ضروری مقابل نظری. مقدمات اولیه، و آن چیزی است که تصور دو طرف آن کافی است و نسبت در جزم عقل به اوست. بعبارت دیگر آنچه را که عقل مقتضی بداند در موقع تصور دو طرف و نسبت هم محتاج به استعانت غیر نباشد و این معنی از معنی قبل اخص است بواسطۀ آنکه شامل تصور نیست و نیز بواسطه آن که شامل حسیات و تجربیات و غیر آن نیست. آنچه عقل به مجرد توجه به آن بدون استعانت بحس خواه تصور وخواه تصدیق اثبات کند و این معنی نیز از معنی قبل اخص است زیرا شامل تصور و تصدیق هم هست. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آنچه نزد عقل در بادی نظر مورد قبول باشد. تصور یا تصدیقی که حصول آنها متوقف بر کسب و استدلال نباشد بدیهیات بر شش قسمند: اولیات. فطریات. مشاهدات. متواترات. حدسیات. تجربیات. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مبانی فلسفۀ تألیف سیاسی 260 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدید
تصویر عدید
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدید
تصویر پدید
آشکار، آشکارا، نمایان، ظاهر، هویدا، پیدا
پدید آمدن: نمایان شدن، به وجود آمدن
پدید آوردن: نمایان ساختن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدید
تصویر جدید
مقابل قدیم، تازه، نو، هر چیز تازه، در علوم ادبی در علم عروض یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن، غریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدید
تصویر مدید
کشیده شده، دراز
مداد، مرکب، برای مثال چون رخت را نیست در خوبی امید / خواه نه گلگونه و خواهی مدید (مولوی - لغت نامه - مدید)
در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدید
تصویر سدید
محکم و استوار، راست و درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندید
تصویر ندید
ندیده، نادیده
نظیر، مانند، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلید
تصویر بلید
کندذهن، کودن، کم هوش
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دی دَ)
بلا.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پراکنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از قطر المحیط). پریشان کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، درمانده گردیدن، نشسته به نیم خواب رفتن. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلید
تصویر بلید
کند خاطر، کاهل و کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدید
تصویر پدید
آشکار، نمایان، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدید
تصویر تبدید
پراکنده کردن، درمانده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادید
تصویر ادید
ناله و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعید
تصویر بعید
دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدید
تصویر صدید
بانگ و ناله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدید
تصویر شدید
سخت، قوی، تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدید
تصویر سدید
استوار و راست، محکم و درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدید
تصویر حدید
آهن تیز، برنده، تند تیز، برنده، تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدید
تصویر جدید
نو و تازه هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردید
تصویر ردید
ابر باران ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بداد
تصویر بداد
تک تک، پریشان، جنگ تن به تن، جدا جدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدیء
تصویر بدیء
آغاز، آفریده، کارنو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدیخ
تصویر بدیخ
والا پایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدیع
تصویر بدیع
نوبیرون آورنده، زیبا، نو، تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برید
تصویر برید
نامه رسان، قاصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدین
تصویر بدین
تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادید
تصویر بادید
هویدا و آشکار و بطور وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باید
تصویر باید
ضرورت است، بایسته است، شاید، ضرور ولازم می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدیل
تصویر بدیل
بدل چیزی، عوض، هر چیزی به جای دیگری باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدید
تصویر شدید
سخت، سهمگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدید
تصویر جدید
تازه، نو، نوین، نوباوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدیل
تصویر بدیل
همتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بعید
تصویر بعید
دور
فرهنگ واژه فارسی سره