- بدی
- شر، سوء سیئه، ضدنیکی
معنی بدی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همتا
تناور تنومند به این: بدین صفت بدین شکل
بدل چیزی، عوض، هر چیزی به جای دیگری باشد
نوبیرون آورنده، زیبا، نو، تازه
والا پایگاه
آغاز، آفریده، کارنو
تازه، نو، شگفت، موجد و مبتدع، نو بیرون آورنده، در علوم ادبی علمی که در آرایش سخن، زینت کلام، صنایعی که نظم و نثر را زینت می دهد بحث می کند
عوض، جانشین
جاودانی، پایندگی
همیشگی، جاوید
بیابان نشینی، بر آمدن، آشکار شدن آشکار گشتن
آنچه فنا و زوال نمی پذیرد و همیشه باقی است، جاودانی، پاینده، نابودنشدنی
بند گانه منسوب به عبد، منسوب به عبد القیس (بطنی از جدیله) عبقی نیز گویند
Eternal, Perpetual
вечный
вічний
wieczny
eterno, perpétuo
eterno, perpetuo
eterno, perpetuo
éternel, perpétuel
eeuwig
นิรันดร์ , ชั่วนิรันดร์
أبديٌّ
शाश्वत
נִצְחִי