- بدلی
- خوش ظاهر وبد باطن، چیزی که جنسش بد باشد
معنی بدلی - جستجوی لغت در جدول جو
- بدلی
- ساختگی، تقلبی مثلاً جواهر بدلی
- بدلی ((بَ دَ))
- قلابی، غیراصلی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به عبدالله (بطنی از خولان)
دین، قرض
یونانی خلر گیاه
ترسویی جبن
تمام و کمال، کلاً، تماماً
منسوب به راس البغل یهودی. یا در هم بغلی. در هم ایرانی منسوب به راس البغل. -1 هر چیز که بتوان در زیر بغل جای داد از: دفتر و کتاب و غیره، هر چیز خرد و کوچک، بطری کوچک (مشروب)، بیماریی است شتران را که ران را بشکم مالند، شیشه کوچک پهن که در آن آب لیمو و جز آن کنند، نوعی از جرس، زنگ کر و کم صدا، مقدار غله ای که در زیر یک بغل جا میگیرد و بعنوان قسمتی از حق نجاری و حق آهنگری به نجار و آهنگر ده و قریه میرسد. در سال 8 -1327 ه ش. (1949 م) این مقدار به خرمن 5 من تبریز گندم و 5 من تبریز جو مصالحه شد، فندی در کشتی گیری یکی از فنون کشتی -10 (اصطلاح هندوستان) قرآن کوچکی که بسفر در بغل دارند
شهری منسوب به بلد و بلده شهری مربوط به شهر
منسوب به بقل فروشنده بقل، گروهی بدین نام شهرت دارند
آزردگی دلتنگی، ترس جبن، دلدادگی شیدایی
کهن، کهنه، پوسیده
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل
همتا
شاشی گمیزی پیشابی آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار
بدل چیزی، عوض، هر چیزی به جای دیگری باشد
پول یا کالائی که از دیگری قرض گرفته شده و باید به او بدهد
ابتدائی، آغازی
تنی
جمع بدیل، والایان جمع بدل بدیل شریفان کریمان، جمع بدل بدیل شریفان کریمان
بزدلی وبیمناکی، ترس، خوف، ترسانی
ستیزه جو، کبوتر گران پرواز کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد جنگی، کسی که اهل جدل و بحث و مناظره باشد
در آویختن فرو هشته شدن فروتنی فرو آویختن در آویختن فرو هشته شدن، نزدیک شدن
پارسی تازی گشته سه دله سه گتک (اتاق) در یک خانه
بزدل بودن، ترسو بودن
ابتدایی مثلاً هیئت بدوی
بدیل، مردمان شریف و کریم
کهنه، مندرس، فرسوده، پوسیده
عاشقی، عاشق بودن، شیفتگی، دلدادگی
پولی که باید به دیگری پرداخت شود، قرض
آویخته شدن، خرامیدن، شتافتن و نزدیک شدن
کسی که مایل و راغب به جنگ وجدل و خصومت باشد، آنکه در هر امری به بحث وجدل و مناظره بپردازد