جدول جو
جدول جو

معنی بدقماش - جستجوی لغت در جدول جو

بدقماش
(بَ قُ)
که از جنس خوب نیست (صفت جامه). (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
بدبین، کسی که گمان بد ببرد، کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدقمار
تصویر بدقمار
کسی که در قمار تقلب می کند، آنکه بد بازی کند و همیشه ببازد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ قِ / قُ)
آنکه قمار بناراستی بازد. (آنندراج). آنکه در قمار تقلب کند:
ز دست طالع بد می رویم شهر بشهر
چو بدقمار که تغییر می دهدجا را.
ملا ادبی نظیری (از آنندراج).
بطوف نرد محبت خدا بسازد قاسم
که کار ما به حریفان بدقمار نیفتد.
ملاقاسم مشهدی (از آنندراج).
از بدقمار هر چه ستانی شتل بود. (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(قُ)
:
طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین
گوش چون داری به قول بوقماش و بوقتب.
ناصرخسرو.
در فرهنگها قماش را به معنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند. و ابوقماش و بوقماش دیده نشد. ظاهراً بوقماش ساختۀ خود شاعر است، به معنی خر و گاو یا ستور مطلق و مجازاً احمق و ابله و سفیه به تناسب بوقتب
لغت نامه دهخدا
بد روزی بد پیشه کسی که معیشت او فراخ نباشد بد روزگار بد روزی، بد پیشه فاسق
فرهنگ لغت هوشیار
جرزن بد منگیا بد منگ آنکه در قمار تقلب کند، آنکه بهر طریقی تحصیل پول کند، آنکه عاده شریر باشد موذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمعاش
تصویر بدمعاش
بدروزگار، بدپیشه وفاسق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
سوءظن دار، بدخیال
فرهنگ لغت هوشیار
در لغت نامه ها از قماش مطلق را بمعنی ردی و هیچکاره از هر چیزی و مردم فرومایه و ناکس آورده اند و ابو قماش دیده نشد. ظاهرا ابوقماش ساخته خود شاعر است بمعنی نخر و گاو یا ستور مطلق و مجاز احمق و ابله و سفیه بتناسب ابوقتب: طاعت و احسان و علم و راستی را برگزین - گوش چون داری بگفت بو قماش و بوقتب ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوقماش
تصویر بوقماش
((قُ))
پدرپالان، پالان دار، کنایه از مردم احمق و نادان، بوقتب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
((~. گُ))
کسی که سوءظن دارد، حسود، مغرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
مشکوک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
Mistrustful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
méfiant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
wasiwasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
güvensiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
ไม่น่าเชื่อถือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
의심하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
不信頼な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
חשדני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
अविश्वासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
tidak percaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
অবিশ্বাসী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
недовірливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
wantrouwig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
desconfiado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
diffidente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
desconfiado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
不信任的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
nieufny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
misstrauisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
недоверчивый
دیکشنری فارسی به روسی
بی قید، پارچه بد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بدگمان
تصویر بدگمان
بدگمان
دیکشنری فارسی به اردو