جدول جو
جدول جو

معنی بدقمار

بدقمار
کسی که در قمار تقلب می کند، آنکه بد بازی کند و همیشه ببازد
تصویری از بدقمار
تصویر بدقمار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بدقمار

بدقمار

بدقمار
آنکه قمار بناراستی بازد. (آنندراج). آنکه در قمار تقلب کند:
ز دست طالع بد می رویم شهر بشهر
چو بدقمار که تغییر می دهدجا را.
ملا ادبی نظیری (از آنندراج).
بطوف نرد محبت خدا بسازد قاسم
که کار ما به حریفان بدقمار نیفتد.
ملاقاسم مشهدی (از آنندراج).
از بدقمار هر چه ستانی شتل بود. (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

بد قمار

بد قمار
جرزن بد منگیا بد منگ آنکه در قمار تقلب کند، آنکه بهر طریقی تحصیل پول کند، آنکه عاده شریر باشد موذی
فرهنگ لغت هوشیار

بدقماش

بدقماش
که از جنس خوب نیست (صفت جامه). (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا