معنی بدفعل - جستجوی لغت در جدول جو
بدفعل
بدعمل، بدکار، بدکردار
بدعمل، بدکار، بدکردار
تصویر بدفعل
فرهنگ فارسی عمید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد فعل
بد پوی بد کنش گلنده (به زن بد فعل گویند برهان) بد عمل بد کردار بد فعل، گزند رسان موذی
بد پوی بد کنش گلنده (به زن بد فعل گویند برهان) بد عمل بد کردار بد فعل، گزند رسان موذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بدنعل
بدنعل
اسب سرکش که به دشواری او را نعل کنند
اسب سرکش که به دشواری او را نعل کنند
فرهنگ فارسی عمید