- بدسغان
- نیلوفر صحرایی
معنی بدسغان - جستجوی لغت در جدول جو
- بدسغان
- بدسگان، گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیلوفر صحرایی
نیلوفر صحرایی
گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه
مشکوک
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
جایی که درخت بید بسیار باشد
آبدستان ابریق آفتابه
آفتابه که با آن دست وروی میشویند
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
بتخانه بتکده
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
بدکار، بداصل
سوءظن دار، بدخیال
نیلوفر صحرایی
بداندیش
مدرسه، کتاب، مکتب خانه
بد ذات، بدسرشت، بدنهاد، برای مثال یکی زشت روی بدآغار بود / توگویی به مردم گزی مار بود (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۰)
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
کهنه، گذشته، دیرین، زمان قدیم
بت خانه، بتکده، معبد بت پرستان، برای مثال تا باد گذر کرد به گلزار و به بستان / گلزار چو جنت شده بستان چو بتستان (رودکی - لغت نامه - بتستان)
دارای صفات بد، بداصل، بدکار، فرومایه
مدرسۀ ابتدایی، آموزشگاه برای نوآموزان
بیدزار، جایی که درختان بید بسیار باشد، بیدستان