جدول جو
جدول جو

معنی بدزبانی - جستجوی لغت در جدول جو

بدزبانی
ناسزاگویی، هرزه درایی
تصویری از بدزبانی
تصویر بدزبانی
فرهنگ فارسی عمید
بدزبانی
(بَ زَ)
ژاژخایی و هرزه سرایی. (ناظم الاطباء). بذائت. بذائت لسان. ذرب. بذرب. بذاء. فحش. دشنام. ناسزا. بددهنی: تو همه کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی. (یادداشت مؤلف).
- بدزبانی کردن، ناسزا گویی کردن. تندی و تیزی کردن:
تو با او چنین بدزبانی مکن
چنین تندی و دل گرانی مکن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بدزبانی
بدگویی، سب، فحش، ناسزا، هتاکی، دشنام گویی، فحاشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغبانی
تصویر باغبانی
شغل و عمل باغبان، نگهبانی باغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بددهانی
تصویر بددهانی
بددهان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیابانی
تصویر بیابانی
مربوط به بیابان مثلاً جانوران بیابانی،
کنایه از وحشی مثلاً غول بیابانی،
مربوط به خارج شهر مثلاً اتوبوس بیابانی،
کسی که در بیابان به سر می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
بدگمان بودن، بدخیالی، سوءظن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدزبان
تصویر بدزبان
کسی که به دیگران ناسزا می گوید و دشنام می دهد، بدگو، دشنام دهنده، ناسزاگوینده، بددهان
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زَ)
دشنام دهنده و ناسزاگوینده. (ناظم الاطباء). بدگو. زبان دراز. (آنندراج). آنکه دشنام بسیار گوید. هرزه گوی. دشنام گوی. بددهن. هجاگوی. گنده زبان. پلیدزبان. بدسخن. شتام. ذرع. بذی. بذیه. بذی اللسان. بذیهاللسان. ذرب. ذربه. ضیضب. ضیاضب. حنظیان. سباب. (یادداشت مؤلف) :
که یک چند باشد به ری مرزبان
یکی مرد بی دانش بدزبان.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد باطنی
تصویر بد باطنی
بد درونی دو رویی بد فطرتی بد ذاتی بد خیالی مقابل خوش باطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میزبانی
تصویر میزبانی
میزبان شدن یک یا چند تن را بمهمانی خود خواندن و پذیرایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد زبانی
تصویر بد زبانی
دشنام فحش ناسزا بد دهانی مقابل خوش زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
همچون بادبان بودن و عمل کردن مجازا بسرعت بردن، کشتی رانی
فرهنگ لغت هوشیار
مالکیت زمین، حکومت ناحیه و کشور، حکومت ناحیه سرحدی سر حد داری مرز داری
فرهنگ لغت هوشیار
عمل بدبین ببد گمانی نگریستن در امری یا در همه امور مقابل خوش بینی، اعتقاد باینکه جهان پر از بدبختی و یاء س و حرمان است مقابل خوش بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد زبان
تصویر بد زبان
فحاش، ناسزاگوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغبانی
تصویر باغبانی
عمل و شغل باغبان حفاظت و نگاهبانی از باغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابانی
تصویر بیابانی
صحرائی، صحرا نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابانی
تصویر بیابانی
وحشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترزبانی
تصویر ترزبانی
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازبینی
تصویر بازبینی
مرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
سوءظن
فرهنگ واژه فارسی سره
بددهان، بددهن، دشنام گو، فحاش، ناسزاگو، هتاک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی زبانی
تصویر بی زبانی
Speechlessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Suspiciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
Breezy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
подозрительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
ветреный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی زبانی
تصویر بی زبانی
немота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
Argwohn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
windig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی زبانی
تصویر بی زبانی
Sprachlosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
підозрілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
вітряний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی زبانی
تصویر بی زبانی
німота
دیکشنری فارسی به اوکراینی