جدول جو
جدول جو

معنی بدرفتاری - جستجوی لغت در جدول جو

بدرفتاری
بدخویی کردن با مردم، بدکاری، بدکرداری، بدروشی
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
بدرفتاری
(بَ رَ ری)
بدکرداری و بدکنشی. (ناظم الاطباء). سؤسلوک. سؤمعامله. بدسری. بدتابی. (یادداشت مؤلف) ، مفتری و عیب گو. (آنندراج). عیب گو و غیبت کننده. (ناظم الاطباء). آنکه بسیار غیبت کند. (یادداشت مؤلف) ، آنکه خوب سخن نتواند گفت. اعجم. (دستور از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بدرفتاری
ناسازگاری، بدروشی، بدسلوکی، بدکرداری
متضاد: خوش رفتاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدرفتاری
إساءةٌ
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به عربی
بدرفتاری
Maltreatment, Mistreatment
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدرفتاری
mauvais traitement
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بدرفتاری
жестокое обращение
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به روسی
بدرفتاری
Misshandlung
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدرفتاری
жорстоке поводження , жорстоке ставлення
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدرفتاری
złe traktowanie
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدرفتاری
虐待
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به چینی
بدرفتاری
maus trato
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بدرفتاری
maltrato
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بدرفتاری
maltrattamento
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بدرفتاری
بدسلوکی
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به اردو
بدرفتاری
নিপীড়ন , অপব্যবহার
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به بنگالی
بدرفتاری
unyanyasaji, ukatili
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بدرفتاری
kötü muamele
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بدرفتاری
虐待
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بدرفتاری
עִנּוּי , התעללות
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به عبری
بدرفتاری
दुर्व्यवहार , बुरा व्यवहार
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به هندی
بدرفتاری
penyalahgunaan, perlakuan buruk
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بدرفتاری
การปฏิบัติที่ไม่ดี , การปฏิบัติปฏิเสธ
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به تایلندی
بدرفتاری
mishandeling
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به هلندی
بدرفتاری
학대
تصویری از بدرفتاری
تصویر بدرفتاری
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پذرفتاری
تصویر پذرفتاری
قبول، تعهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرفتار
تصویر بادرفتار
تندرفتار، تیزرو، اسب تندرو، براق، گام زن، بالاد، جواد، سابح، شولک، ره انجام، چهارگامه، سیس، بوز، چارگامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدرفتار
تصویر بدرفتار
کسی که رفتار و کردارش بد باشد، بدروش
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
اسبی که مثل باد تیز رود. (آنندراج). کسی که تند و بسرعت چون باد رود یا دود:
چنین گویند کاسب بادرفتار
سقط شد زیر آن گنج گهربار.
نظامی.
گوری برخاست، براق سیرت، برق صورت، بادرفتار. (سندبادنامه ص 252).
من آن بادرفتار گردون شتاب
زبهر شما دوش کردم کباب.
سعدی (بوستان) ، تختۀ گرد میان سوراخی باشد که بر سر چوب خیمه گذارند. (برهان). کلیچۀستون خیمه را نیز بنابر مشابهت بدان بادریسه گویند. (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) (رشیدی). آن گردۀ چوبین میان سوراخ کرده که بر ستون خیمه کنند. (شرفنامۀ منیری). کماچۀ دیرک خیمه. (ناظم الاطباء). بعربی فلکه خوانند. (رشیدی). مهچۀ خیمه. کربه. سپندوز. چناب. جاناغ. (دمزن) ، بادکش. (از آنندراج از قول برهان) ، تابی را گویند که زنان بدوک دهند. (برهان). تابی که بدوک میدهند. (ناظم الاطباء) ، بادزن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، گردش و دوران. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
بدکردار. (آنندراج). آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ رُ)
کفیل و ضامن و پذرفتار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ)
ضمان. ضمانت. ذمّه. کفالت. تعهّد. پذیرفتاری. تقبّل. تکفّل. تکفیل. وعد. وعده. عده. مطاوعت. قبول. قبله. عقد. زعامت
لغت نامه دهخدا
تصویری از پذرفتاری
تصویر پذرفتاری
ضمانت، کفالت، وعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرفتار
تصویر بدرفتار
بدکردار
فرهنگ لغت هوشیار
بدروش، بدسلوک، ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار، سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، لگدزن
متضاد: خوش رفتار، خوش سلوک، نیک رفتار، نیک روش
فرهنگ واژه مترادف متضاد