گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو، گندگیاه، برای مثال عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق اطعمه - مجمع الفرس - بدران)
گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو، گندگیاه، برای مِثال عیب بدران مکن و هرچه بُوَد نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق اطعمه - مجمع الفرس - بدران)
سبزه و رستنی بود مانند ترب و آن بغایت گنده و بدبوی باشد و آن را گندگیا نیز گویند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار. بسحاق اطعمه (از انجمن آرا) ، آنکه سخت سوار اسب شود. (فرهنگ فارسی معین). دشوار در سوار شدن. (ناظم الاطباء) ، بدقدم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مقابل خوش رکاب. (فرهنگ فارسی معین)
سبزه و رستنی بود مانند ترب و آن بغایت گنده و بدبوی باشد و آن را گندگیا نیز گویند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار. بسحاق اطعمه (از انجمن آرا) ، آنکه سخت سوار اسب شود. (فرهنگ فارسی معین). دشوار در سوار شدن. (ناظم الاطباء) ، بدقدم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مقابل خوش رکاب. (فرهنگ فارسی معین)
بدراننده. (برهان قاطع). آنکه بد می راند (اسب یا وسیلۀ نقلیه را). مقابل نیک ران. (فرهنگ فارسی معین) ، چموش. شموس. یک دنده. (یادداشت مؤلف). به خاموشی ز مکر دشمن بدرگ مشو ایمن که توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد. صائب
بدراننده. (برهان قاطع). آنکه بد می راند (اسب یا وسیلۀ نقلیه را). مقابل نیک ران. (فرهنگ فارسی معین) ، چموش. شموس. یک دنده. (یادداشت مؤلف). به خاموشی ز مکر دشمن بدرگ مشو ایمن که توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد. صائب
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 224 تن و آب آن از رودخانه و چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، کشمش و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 224 تن و آب آن از رودخانه و چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، کشمش و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن. در 32هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی است و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و راه مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن. در 32هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی است و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و راه مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام محلی کنار راه قوچان به لطف آباد میان اینچه و تاج الدین در 59500گزی قوچان، دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان در 25هزارگزی جنوب خاوری قوچان. دارای 174 سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام محلی کنار راه قوچان به لطف آباد میان اینچه و تاج الدین در 59500گزی قوچان، دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان در 25هزارگزی جنوب خاوری قوچان. دارای 174 سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پیچرانلو که در بخش باجگیران شهرستان قوچان و 12هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 10هزارگزی باختر شوسۀ قوچان به باجگیران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 255 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و جوراب است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پیچرانلو که در بخش باجگیران شهرستان قوچان و 12هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 10هزارگزی باختر شوسۀ قوچان به باجگیران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 255 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و جوراب است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو در جلگه واقع است، هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد، آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو در جلگه واقع است، هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد، آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی ازبخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. 230 تن سکنه دارد. محصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6) ، بدعمل. بدکردار. گمراه. آنکه به کارهای ناشایست پردازد: کدامین بدره از ره برده بودت کدامین دیو تلقین کرده بودت. نظامی. صرف شد آن بدره هوا در هوا مفلس و بدره ز کجا تا کجا. نظامی. - بدره کردن، بدکردار و بدعمل و گمراه کردن: نگه داراز آموزگار بدش که بدبخت و بد ره کند چون خودش. سعدی (بوستان). رجوع به بدراه شود
دهی ازبخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. 230 تن سکنه دارد. محصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6) ، بدعمل. بدکردار. گمراه. آنکه به کارهای ناشایست پردازد: کدامین بدره از ره برده بودت کدامین دیو تلقین کرده بودت. نظامی. صرف شد آن بدره هوا در هوا مفلس و بدره ز کجا تا کجا. نظامی. - بدره کردن، بدکردار و بدعمل و گمراه کردن: نگه داراز آموزگار بدش که بدبخت و بد ره کند چون خودش. سعدی (بوستان). رجوع به بدراه شود
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز، 25000گزی شمال باختری نوخندان و 3000گزی جنوب راه مالرو عمومی محمدتقی بیگ. کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 114 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت می باشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز، 25000گزی شمال باختری نوخندان و 3000گزی جنوب راه مالرو عمومی محمدتقی بیگ. کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 114 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت می باشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16 هزارگزی خاور گرمی و 6 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به گرمی، با 146 تن سکنه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16 هزارگزی خاور گرمی و 6 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به گرمی، با 146 تن سکنه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان. سکنۀ آن 286 تن. آب از چشمه است. محصول عمده غلات و میوه و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان. سکنۀ آن 286 تن. آب از چشمه است. محصول عمده غلات و میوه و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال بجنورد و3 هزارگزی شمال راه مالرو عمومی بجنورد به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل و سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال بجنورد و3 هزارگزی شمال راه مالرو عمومی بجنورد به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل و سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی خاور قوچان و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، جلگه، معتدل دارای 166 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی خاور قوچان و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، جلگه، معتدل دارای 166 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان. سکنۀ آن 112 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات و بن شن. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان. سکنۀ آن 112 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات و بن شن. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 34هزارگزی باختر ساردوئیه و 10هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 34هزارگزی باختر ساردوئیه و 10هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)